داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو
داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو

مطالبی در مورد آبروداری و حجب و حیا۲۰۱۲

آبروداری و حجب و حیا
حیا چیست؟ و حیا در قرآن و روایات
یکی از خصلت‏های آدمی که خداوند زمینه‏های آن را در نهاد تمامی انسان‏ها قرار داده است، حیا می‏باشد که هر فردی می‏تواند با کوشش و مجاهدت به آن دست یابد. این خصلت آثار ارزشمندی در عرصه‏های گوناگون اجتماعی دارد.  استحکام روابط جمعی و خانوادگی، بهره‏گیری شایسته از نیروهای کارآمد بر پایه احکامی چون رعایت حجاب و عفاف، اصلاح روابط صحیح زن و مرد و کنترل نگاههای حرام، جویبارهایی هستند که از کوهسار حیا سرچشمه می‏گیرند. انسانی که به این خُلق نیکو و صفت شایسته دست یافته، کلید بسیاری از خوبی‏ها را به خویشتن اختصاص داده است. حضرت علی(ع) فرمود: «الحیاء مفتاح کل خیر.»
حیا چون میوه‏ای بر درخت عقل به بار می‏نشیند و بین خوبی و بدی جدایی ایجاد می‏کند و سرشت انسان را با خصال نیک می‏آراید. امام(ع) فرمود:
«خردمندترین مردم، باحیاترین آنهاست.»
مفهوم حیا
واژه شرم و آزرم را می‏توان در فارسی به جای حیا قرار داد. در برخی منابع، اجتناب نفس از اموری که هراس، ملامت و مجازات را به دنبال دارد، حیا نامیده‏اند که دو نوع است: نفسانی و ایمانی. نوع اول را خداوند در تمامی آحاد بشر قرار داده است. ایمان، اصولاً شرمی است که مؤمن به جهت خوف از پروردگار، از ارتکاب معصیت پرهیز می‏نماید. در تأیید این مطلب امام سجاد(ع( فرمود:
«از خدا بترس، به سبب قدرتی که بر تو دارد و از او شرم کن، به جهت نزدیکی‏اش به تو.»
برخی از مفسّران معاصر خاطرنشان نموده‏اند این واژه از حیات گرفته شده است زیرا بر اثر شرم و احساس قُبح امکان دارد تغییری در روند زندگی آدمی پدید آید، مانند حالتی که در چهره و گونه‏های افراد بر اثر این خصلت پدید می‏آید.
از پاره‏ای روایات استفاده می‏شود که انسان وقتی مرتکب گناهی شود و از آن استغفار نماید و با یادآوری حالت معصیت شرمسار گردد خداوند وی را می‏آمرزد و سیئاتش را به حسنات تبدیل می‏کند. بنابراین حالت روانی پس از توبه، شکلی از حیاست. حیا برخاسته از عزت نفس و بیداری وجدان است که با فروغ آن انسان از منکرات و پلیدی‏ها ناراحت می‏شود اما در حالت بی‏حیایی آنچنان گستاخ می‏گردد که در برابر پروردگار دست به عصیان می‏زند. آفاتی چون خودخواهی و تکبر، بی‏حیایی را در انسان تشدید می‏نماید.
قرآن و حیا
در قرآن کریم واژه حیّ و مشتقات آن بارها دیده می‏شود اما در مواردی به مفهوم حیا تصریح گردیده است. در سوره بقره می‏خوانیم: «خداوند شرم نمی‏کند از آن که به پشه (کوچک) و چیزی بزرگ‏تر از آن (عنکبوت) مثال بزند.» در اینجا خداوند می‏خواهد در مقابل دشمنان و معاندان به منظور بیان حقایق به دفاع از حقیقت بپردازد و تأکید نماید برای فهم مطالب، ذکر تمثیل منعی ندارد و این گونه مثال‏ها هیچ گونه لطمه و خدشه‏ای به ساحت قدس پروردگار و کمالات نامتناهی او وارد نمی‏سازد.
در جای دیگر خداوند طی حکمی به اطرافیان و اصحاب پیامبر(ص) می‏فرماید: «چون به خانه پیامبر فرا خوانده شدید زودتر از زمان متداول نروید اما بعد از خوردن غذا متفرق شوید و در حضور رسول به سرگرمی و گفتگو روی نیاورید زیرا این امور، پیامبر را آزار می‏دهد ولی او از روی شرم سخنی نمی‏گوید ولی خداوند از اینکه حقیقتی را برایتان بیان کند شرمی ندارد.»
محل سکونت پیامبر کانون وحی و رسالت است و گفتگوهای ملال‏آور برای چنین شخص معنوی مزاحمت محسوب می‏گردد. قرآن دعوت‏شدگان به خانه پیامبر را از چنین اموری منع می‏نماید.
خصلت حیا در آیه 25 سوره قصص به صورت ملموس و کاربردی مطرح گردیده است و خداوند می‏فرماید: «و جاءتْه إحدیهما تمشی علی اسْتحیاء قالتْ إنّ أبی یدعوک؛
یکی از آن دو [دختران شعیب [که با کمال حیا راه می‏رفت باز آمد و [خطاب به موسی] گفت: پدرم تو را فرا خوانده است.»
در این آیه برای نشان دادن حیای دختر شعیب، کلمه «استحیاء» به صورت نکره آمده و منظور از آن تجلی عفت و نجابت در طرز راه رفتن و عینی شدن حیاست. این دختران با وجود آنکه مجردند، مراقبند دور از چشم مردم رفت و آمد داشته باشند و در عمل، حیا و عفت را به انسان‏ها می‏آموزند. متذکر گردیده‏اند اگر خواهان آن هستیم که دلی وسوسه نشود و پای انسانی در سراشیبی گناه نلغزد، در برابر نامحرم صرفا پوشش مناسب کفایت نمی‏کند و لازم است در راه رفتن، تکلم نمودن و نگریستن، دقت و مراقبت لازم را به عمل آورد تا طهارت روح و سلامتی نفس دچار مخاطره و انحراف نگردد. دختر شعیب علاوه بر اینکه در راه رفتن خودنمایی و تبرج نشان نداد، به هنگام بیان مطالب به ایجاز کلام و خلاصه‏گویی بسنده کرد و صرفا پیام پدر را به موسی رسانید. این ویژگی درس بسیار خوبی برای پیروان قرآن خصوصا دختران می‏باشد.
حیا در روایات
زندگی سعادت‏آفرین برای بشر در سایه شناخت پروردگار و عمل به دستورهای جاودانی اسلام به دست می‏آید. از آنجا که حیا صفتی است در نهاد انسان که با کسب ایمان و تلاشی مطلوب به شکوفایی می‏رسد، ائمه معصومین(ع) در توصیه‏های خویش به رعایت حیا همراه با ایمان به خدا تأکید نموده‏اند. صفت حیا با ایمان، مقبول‏تر و ایمان با حیا پسندیده‏تر است. رسول خدا(ص) فرمود:

«ایمان پیکری است برهنه که لباسش حیاست.»
اگر حیا از میان افراد اجتماع رخت بربندد، ایمان آنها نیز دستخوش دگرگونی و بی‏ثباتی می‏گردد و نه تنها اثرات سوء آن، حلقه اتصال بنده با خدا را می‏ساید بلکه زشتی‏ها و رذیلت‏های بی‏حیایی چونان تبری روابط سالم اجتماعی را می‏گسلد. پیامبر اکرم در چگونگی شرم و حیا از خداوند متعال می‏فرماید: «از خداوند آن طور که شایسته است شرم کنید و حیا داشته باشید. هیچ کدام‏تان نخوابید مگر آنکه مرگ را پیش رو ببیند و سرش و آنچه را در آن است (چشم و گوش) از معصیت حفظ کند و شکمش و آنچه را در آن است (از مال حرام) نگه دارد و به یاد گور و پوسیده شدن در قبر باشد. هر که آخرت را بخواهد باید به زر و زیور آن آراسته گردد.»
صاحب حیا وجودش خیر و نیکی است زیرا در اثر شرم از پروردگار، نفس خویش را به معصیت آلوده نمی‏کند و به واسطه حیا از خدا به انسان‏ها شر و بدی نمی‏رساند و به حقوق‏شان تجاوز نمی‏کند. مسلح شدن به سلاح حیا، مصونیت از امراض روحی و روانی را برای آدمی به ارمغان می‏آورد و او را در پیمودن پله‏های سعادت و رستگاری یاری می‏رساند. پیشوایان دینی برای حیا درجاتی قائل شده‏اند پیامبر اکرم(ص) برای حیا پنج درجه ذکر کرده است:
1ـ پایین‏ترین مرتبه حیا که مربوط به عوام‏الناس است و مانع گناه می‏گردد.
2ـ حیای تقصیر، به این معنا که شخص، شرم می‏کند مرتکب عملی گردد که مقصر واقع شود.
3ـ حیای کرامت، که به سبب بزرگواری و عزت حق، از ارتکاب خلاف جلوگیری کند.
4ـ حیای محبت، که ناشی از تابش شعاع محبت الهی بر قلب انسان است و اجازه مخالفت با حق را نمی‏دهد.
5ـ حیای هیبت، که علت آن خشیت از خالق جهان است.(7)
امام صادق(ع) در رهنمودی، حیا را چنین تقسیم‏بندی فرمود: «حیا دو نوع است؛ حیای عقل که انسان را از گفتن و ارتکاب خلاف باز دارد و حیای جاهلانه (احمقانه) که انسان را از تکامل و پیشرفت باز دارد.»(8)
حیای مطلوب و پسندیده، حیای عقل (صادق) است و حیای مذموم، حیای جهل (کاذب) می‏باشد. کسی که چیزی را نمی‏داند و فراگیری آن از نظر عقل و شرع لازمه زندگی است، اگر دچار شرم و خجالت باشد و نپرسد، مبتلا به حیای جهل است. بنابراین کوتاهی در دستیابی به علم و اطلاعات پذیرفته نیست و چه بسا به جهت این سستی، در عالم آخرت مورد مؤاخذه و مجازات قرار گیرد. حیا از انجام معصیت و یا هر عمل زشتی، فضیلت است اما حیا در فراگیری احکام دینی، رذیلت است.
مرز حیا و کم‏رویی
وجه منفی حیا، کم‏رویی است. شخص کم‏رو با پاکدامنی و عزت نفس به این مرحله نرسیده بلکه به سبب عقده حقارت و یا خودکم‏بینی و ضعف نفسانی به این عارضه مبتلا شده است. در بعضی افراد ترس، علت کم‏رویی بوده و در مراحل مختلف زندگی اعم از حرف زدن، راه رفتن، غذا خوردن و معاشرت با دیگران بروز می‏کند. متأسفانه برداشت غلط از حیا سبب شده بعضی آن را با کم‏رویی که یک مرض روحی و روانی است، یکی گرفته و به تحسین و تمجید از این اشخاص بپردازند و عملاً راه اصلاح و درمان را به روی آنان ببندند. مبتلایان به کم‏رویی اغلب افرادی هستند که از اجتماع گریزانند و به هنگام حضور در جمع، دچار شرمی ناخواسته و مضر می‏شوند. ضربان قلب‏شان بالا می‏رود و ممکن است دچار لرزش شوند و اندوخته‏های ذهنی آنان به هم ریخته و یا به فراموشی سپرده شود. اطرافیان و تمام کسانی که با اشخاص کم‏رو مرتبط هستند در افزایش یا کاهش این عارضه سهیم و دخیلند. البته تأثیر والدین، معلمان و دوستان بیش از دیگران می‏باشد. پدر و مادر عیبجو و خرده‏گیر به گوشه‏گیری و کم‏رویی فرزند کمک می‏کنند و معلم ناوارد با زخم زبان و دوستان نالایق با طعن و مسخره، مقدمات ترک اجتماع و انزوای فرد را فراهم می‏نمایند.
خجالت و کم‏رویی را می‏توان با تمرین و ممارست، مشاوره و رجوع به روانپزشک از بین برد و یا به حداقل کاهش داد. چنین ویژگی صرفا ارثی نیست بلکه در بیشتر مواقع اکتسابی بوده اما امکان رهایی از آن وجود دارد. پدران و مادران باید با تلاش سازنده روحیه جرئت و پرسشگری را در فرزندان بپرورانند و به آنها آموزش دهند آنچه را نمی‏دانند بپرسند تا در آینده به دلیل جهل و بی‏اطلاعی، خسارت‏های بزرگی متوجه آنها نشود.
حیا و عفت مکمل یکدیگرند
در ادبیات مذهبی، واژه عفت و حیا اکثرا در کنار هم به کار می‏روند و در انجام یک عمل پسندیده و یا ترک یک کار نادرست، لازم و ملزوم یکدیگرند. استمرار حیا آدمی را به عفت و پاکدامنی سوق داده و از زشتی‏ها و پلیدی‏ها حفظ می‏کند. عفت نفس، انسان را از ارتکاب گناهانی چون خوردن مال حرام (عفت شکم) و فحشا (عفت جنسی) و فحش و دشنام (عفت زبان) باز می‏دارد، در حالی که حیا حالتی موقت است که به هنگام روبه‏رو شدن با یک صحنه خلاف و گناه به انسان دست می‏دهد. لغت‏شناس معروف، راغب اصفهانی، می‏گوید: عفت حالتی است در نفس که آدمی را از غلبه شهوت مصون می‏دارد و بیشترین خودداری مربوط به شهوت فرج و شکم است. بنابراین اصل عفت، پرهیز از گرایش‏های حرام بخصوص در زمینه‏های جنسی و مالی می‏باشد.
از مشخصه‏های مؤمن، عفت و پاکدامنی است که قرآن بدان سفارش کرده و اولیای الهی بر رعایت آن تأکید نموده‏اند. مردی به امام باقر(ع) عرض کرد: من کم‏کارم، عملم در عبادت ضعیف است و روزه مستحبی کم می‏گیرم ولی امیدوارم جز حلال نخورم. حضرت فرمود: چه عبادتی بهتر از اینکه آدمی در امور مربوط به شکم و فرج عفیف باشد.
مصادیق حیا و عفت
با نظر به زندگی اولیای دین و انسان‏های باتقوا در می‏یابیم که داشتن حیا و عفت تا چه اندازه در نیل به کمالات انسانی و تقرب به پیشگاه الهی تأثیرگذار بوده و کسب این شایستگی، آنان را به مقامات عالی و دوستی پروردگار رسانده است تا جایی که نفس‏شان به دم الهی مسیحا گشته و به موجب پرهیز از حرام و عفت‏ورزی، صاحب باطنی پاک و بصیرتی نیک شده و در پهنه عالم به برکت حضور و وجود آنها، انسان‏های بسیاری از شعاع انوار ملکوتی بهره‏مند شده و از رنج و عذاب رهایی یافته‏اند. نمونه بارز عفت و حیا را می‏توان در زندگی حضرت یوسف(ع) مشاهده کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد