داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو
داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو

اس ام اس عاشقانه - جملات عاشقانه 93


اس ام اس عاشقانه - جملات عاشقانه 93

http://s5.picofile.com/file/8164643184/%D9%84%D8%A7%D8%BA%D8%B9%D9%84%D9%81.jpg
اس ام اس عاشقانه

sms asheghaneh



ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻧﺖ مثل ﺭﻓﺘﻨﺖ ﺑﺎﺷﺪ

ﺑﯽ ﺧﺒﺮ …



اس ام اس عاشقانه

sms asheghaneh



صدای پای تو بهترین ترانه هاست

زمزمه کن تشنه شنیدنم …



اس ام اس عاشقانه

sms asheghaneh



ﺩﻝ ﺻﺪ ﭼﺎﮎ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﯿﻎ ﺗﺮﺣﻢ ﺑﺪﺭﯾﺪ

ﺩﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﯿﻤﺖ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺑﺨﺮﯾﺪ

ﺩﻝ ﻣﻦ ﮔﺮﭼﻪ ﺷﮑﺴﺘﻪ ، ﮔﻮﻫﺮﯼ ﻧﺎﺏ ﺷﺪﻩ

ﻋﺸﻖ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺗﻮ ﺁﻥ ﺗﺤﻔﻪ ﯼ ﻧﺎﯾﺎﺏ ﺷﺪﻩ



اس ام اس عاشقانه

sms asheghaneh



از دلتنگی چیزی شنیده ای؟

مثل این است که دستت را با کاغذ بریده باشی

زخمی نمیزند

خونی نمیریزد

ولی

میسوزاند

عجیب میسوزاند



اس ام اس عاشقانه

sms asheghaneh

.
.
.
.
.
.



 
ادامه مطلب ...

داستان خواندنی “اهداء خون برادر” | جز بهترین داستان ها2013

داستان خواندنی “اهداء خون برادر” | جز بهترین داستان ها۲۰۱۳
 

http://s4.picofile.com/file/7865108381/writing_2.jpg

 

 

سال ها پیش زمانی که به عنوان داوطلب در بیمارستان استانفورد مشغول کار بودم

با دختری به نام لیزا آشنا شدم که از بیماری جدی و نادری رنج میبرد.

ظاهرا تنها شانس بهبودی او گرفتن خون از برادر پنج ساله خود بود

که او نیز قبلا مبتلا به این بیماری بود و به طرز معجزه آسایی نجات یافته بود

و هنوز نیاز به مراقبت پزشکی داشت.

پزشک معالج وضعیت بیماری خواهرش را توضیح داد و پرسید:

آیا برای بهبودی خواهرت مایل به اهدای خون هستی؟؟

برادر خردسال اندکی تردید کرد و….

سپس نفس عمیقی کشید و گفت:
بله من اینکار را برای نجات لیزا انجام خواهم داد.

در طول انتقال خون کنار تخت لیزا روی تختی دراز کشیده بود

و مثل تمامی انسان ها که با مشاهده اینکه

رنگ به چهره خواهرش باز میگشت خوشحال بود

و لبخند میزد.سپس رنگ چهره اش پریده بیحال شده و لبخند بر لبانش خشکید.

نگاهی به دکتر انداخته و با صدای لرزانی گفت:




 

ادامه مطلب ...

نامه عاشقانه خیلی جالب2013

نامه عاشقانه خیلی جالب


http://s4.picofile.com/file/7871445478/21213161.jpg





۱- محبت شدیدی که صادقانه به تو ابراز میکردم

۲- دروغ و بی اساس بود و در حقیقت نفرت من نسبت به تو

۳- روز به روز بیشتر می شود و هر چه بیشتر تو را می شناسم

۴- به پستی و دورویی تو بیشتر پی میبرم و

۵- این احساس در قلب من قوت میگیرد که بالاخره روزی باید

۶- از هم جدا شویم و دیگر من به هیچ وجه مایل نیستم که

۷- شریک زندگی تو باشم و اگرچه عمر دوستی ما همچون عمر گلهای بهار کوتاه بود اما

۸- توانستم به طبیعت پست و فرومایه تو پی ببرم و

۹- بسیاری از صفات ناشناخته تو بر من روشن شد و من مطمئنم

۱۰- این خودخواهی ، حسادت و تنگ نظری تو را هیچ کس نمیتواند تحمل کند و با این وضع





  ادامه مطلب ...

نشانـه های جـذاب یک زنـدگی عاشقانه و رمانتیـک



نشانـه های جـذاب یک زنـدگی عاشقانه و رمانتیـک





1. برای همدیگر وقت صرف می کنیم.

۲. به همه می گویم که دوستش دارم.

۳. برای قدردانی از محبت هایش، نامهٔ عاشقانه ای برایش می نویسم.

۴. در جمع از او تعریف می کنم.

۵. وقتی غمگین است سعی می کنم ناراحتی اش را بفهمم و او را درک کنم.

۶. همیشه در اتفاقات خوب و مهم زندگی او را سهیم می کنم قبل از این که دیگران چیزی بدانند.

۷. در همه مراحل زندگی باهم برنامه ریزی می کنیم.

۸. همواره مراقبش هستم و به نیازهایش توجه خاصی نشان می دهم.

۹. آرامش را در همه حال حفظ می کنم.

۱۰. باورهایم را نسبت به او همواره حفظ می کنم.

۱۱. پس از به پایان رسیدن روزهای پرتحرک، شب ها همه چیز را برایش تعریف می کنم.

۱۲. اولین کسی هستم که تولدش را تبریک می گویم.

۱۳. به کارهایی که برایم انجام می دهد توجه می کنم و قدردان محبت های او هستم.

۱۴. ازدواجمان را از موهبت های الهی می دانم.

۱۵. برای سلامتی اش صدقه می دهم.

۱۶. در یک مکان یادداشتی محبت آمیز برایش پنهان می کنم و او را راهنمایی می کنم تا پیدایش کند.

۱۷. در همه لحظات زندگی با گذشت رفتار می کنم.

۱۸. سعی می کنم که همیشه سرزنده و شوخ طبع باشم.

۱۹. کارهایی که نشان دهندهٔ محبتم نسبت به اوست برایش انجام می دهم.

۲۰. هرگاه از او خیلی عصبانی هستم به نکات مثبتش هم فکر می کنم.


 

ادامه مطلب ...

من چه قدر عاشقم......

عزیزم تو فرارکن من مردونه ایستاد یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیرتکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند : با بخشیدن،عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند. د ر آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریفکرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند. یک ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت ودیگر راهی برای فرار نبود.. رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرارکرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت وزن زنده ماند. داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟ بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است! راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود. قطره های بلورین اشک، صورت راوی راخیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد ویا فرار می کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود. ……. نتیجه گیری : پس یاد گرفتید چی کار کنید دیگه، اگه ببر به شما و همسرتون حمله کرد به زنتون بگید عزیزم تو فرار کن!!! من مردونه جلوی ببر رو می گیرم!