راننده :
دیگه دارم کم کم ریپ میزنم مثل ماشینهای
تصادفی شدم اگه همینطوری پیش بره باید برم زیر دست اراقچی …قلبمم به روغن سوزی افتاده پدر عشق
بسوزه !
معلم ریاضی :
نمیدنم چرا جواب تمام مسائلم بی نهایت میشه یا
بی جواب میمونه هرچی تفریق میکنم جمع میشه هرچی جمع میکنم کم میشه از ضرب که مپرس
آه !
مهندس کامپیوتر :
ای آنکه مرا دی سی کرده ای و در وجودم ویروس
بلاستر 2003 فرستاده ای کی دوباره من را ری پیر خواهی کرد ؟ به فریاد گرافیکم برس!
دکتر :
چند سالی است که به زخم مریضانم مرحم میگذارم
و از چنگال مرگ رهایشان میکنم ! کو طبیبی که به زخمم مرحم گذارد و دلم را آزاد
گرداند !
ساغی :
می میدهم و غم کسان میگیرم از لطف تو می کجا
غمین میبینم حالا که شدم عاشق ودل در بند است می را ز شفا بیچاره ترین میبینم!
عینک فروش :
اگر روزی بگویم عاشقم بر من نخندید که شغلم عاشقی دارد …فراوان بسازم
بهر هر چشمی من عینک ،گرفتارم
کند چشمی چه آسان!