آذربایجانیان بسیار به سایر ایرانیان قرابت دارند، گرچه زبانشان ترکی است. دیانای ساکنین بومی منطقه تفاوتی با دیگر نقاط ایران ندارند، و مذهب آنان شیعه است که آنان را از دیگر ترکزبانان که سنی هستند متمایز میگرداند. علاوه بر این به همراه دیگر اقوام ایرانی نوروز، سال نو ایرانی را با شکوه جشن میگیرند.
آذربایجان موسیقی متفاوتی با دیگر مناطق ایران دارد، بسیاری از رقصها و آوازهای محلی (رقص لزگی، ...) همچنان اجرا میشوند. اگرچه ترکی آذربایجانی زبان رسمی در ایران نیست ولی به آسانی در بسیاری از مکالمات از آن استفاده میشود.
بسیاری از شاعرانی که از آذربایجان برخاستهاند، اغلب هم به زبان ترکی و هم به زبان فارسی شعر سرودهاند، مانند نسیمی، شهریار، فوضولی، شاه اسماعیل خطایی و غیره. ترکی آذربایجانی زبان دربار بسیاری از سلسلههای ایرانی از آققویونلو تا صفویان و قاجاریان بودهاست.
از آذربایجان به عنوان یکی از بخشهای اصلی ایران، به مراتب در ادبیات فارسی به نیکی یاد شدهاست.
از ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی
گزیده هر چه در ایران بزرگان زآذربایگان و ری و گرگان
نظامی گنجوی
از آنجا بتدبیر آزادگان بیامد سوی آذرآبادگان
شاهنامه
به یک ماه در آذرآبادگان ببودند شاهان و آزادگان
همه ویژه گردان آزادگان بیامد سوی آذرآبادگان
تحولات فرهنگی و شهر نشینی در ارومیه
شهر ارومیه به عنوان نمونه بارزی از موزائیک همزیستی کرد، آذری و ارمنی
بوده که در آینده با مد نظر قرار دادن تحولات سیاسی و رونق تجاری ـ اقتصادی
به خاطر بافت مرکب و موقعیت مرزی، دچار تغییراتی در جوانب سیاسی و فرهنگی
خواهد شد. در عین حال، پیشرفتهای صنعتی و توسعه پروژههای شهرسازی، زمینه
مناسبی برای مهاجرت مرزنشینان به شهر را فراهم خواهد کرد. بافت جمعیتی و
نحوه روابط اجتماعی در شرایط کنونی، نیاز تعریف دوبارهای از چگونگی تفاهم
را به وجود خواهد آورد. کردها تا چه زمانی باید بیرون از سازههای سیاسی و
فرهنگی قرار گرفته و تنها آذریها پراکتیسین تئوریهای دولت باشند؟ و آیا
ایندهای غیر از این برای این شهر قابل تصور است؟ زیرا این روند نامناسب
کنونی، مبادلات فرهنگی و سیاسی کردها و آذریها را دچار نارسایی ساخته و در
آینده نیز ما هر روز شاهد منظرههای گوناگونی از جدال و چالش سیاسی و
فرهنگی بین آنها خواهیم بود. این نیز، به مانعی برای عدم رسیدن به تفاهم و
زمینهسازی ایجاد روابط سالم اجتماعی در آنجا تبدیل خواهد شد.
نگاهی به جغرافیا و وضعیت دموگرافیک شهر ارومیه
اگر این شهر را نقطه صفری برای شروع و امتداد چهار جهت اصلی جغرافیایی فرض
کنیم، مشخصات آن بدین صورت میباشد: در شمال؛ سلماس و خوی و ماکو، در غرب؛
اشنویه و دشتهای مرگور ـ ترگور و در جنوب؛ مهاباد. در امتداد عرض جغرافیایی
شرق، همزیستی کرد و آذری آغاز اما بتدریج تمرکز روستاهای آذرینشین افزایش
مییابد.
1ــ در جهت شمالی که تا بازرگان امتداد مییابد، عشیرههای جلالی، میلانی،
دنبلی و شکاک زندگی میکنند که به تیرههایی مختلفی تقسیم میشوند. از لحاظ
اصالت فرهنگی و لهجهای، با عشایر کردستان شمالی(ترکیه) همسان میباشند.
نوعی تشابه فرهنگی میان مناطق سرحد در کردستان شمالی (بایزید ـ چالدران ـ
قلقلی (اوزالپ)، باشقلعه، گهڤر) و نوار ماکو، الند، قطور، سلماس و ارومیه
وجود دارد. سبب اصلی قطع رابطه فرهنگی ـ سیاسی بین این مناطق، به تقسیمات
مرزیای بر میگردد که پس از جنگ چالدران (بین صفویان و عثمانیان) پدید
آمده است.هم اکنون نیز به دلیل عدم توجه اقتصادی دولتمردان تهران به این
مناطق و نبود امکانات تحصیلی ـ روشنفکری، سطح روابط اجتماعی و فرهنگی
پیشرفت چندانی نداشته است. بافت کلاسیکی به دلیل عدم بهرهگیری از
تکنولوژیهای ارتباطاتی مدرن، تا حدی حفظ شده و با دنیای پیشرفته امروز در
تضاد و چالش قرار گرفته است.
2ــ جهت غربی بر روی دو نوار اصلی، یکی به دشتهای مرگور ـ ترگور و دیگری به
دشت بل و شهر اشنویه ختم میشود. عشیرههای هرکی، بیگزاده، دوسکی و غیره
در این محدوده زندگی میکنند. پراکندگی جغرافیایی این عشیرهها به آن سوی
مرز در ترکیه به منطقه شمزینان و در عراق به مناطق زاخو ، دهوک و آمدیه نیز
ختم میشود. فرهنگی متفاوت از نوار شمالی و منحصر، با مشخصه تمرکز
معیارهای کلاسیک فئودالی نشات گرفته از ساختار جغرافیای خشن کوهستانی زاگرس
و بهدینان پدید آمده است. احساس بی تفاوتی، عدم گرایش به سیستم دولتی و
دوری از پستهای اداری و آموزشی در بین این عشایر باعث شده که هم دولت را در
مقابل خویش و هم خویش را در مقابل دولت بیگانه ببینند؛ نه دولت را از آن
خود میداند و نه خود را از آن دولت. برای همین نیز مفهومی چون "بیگانگی با
ساختار سیاسی ـ دولتی" در این مناطق رواج پیدا کرده است.
3- در جهت جغرافیایی جنوب، فرهنگ سوران (بخش مکریان) حاکم است که بافت
فرهنگی ـ اجتماعی آن از شرایط ملایم و دشتستانی متاثر گشته و در مقایسه با
فرهنگ شمالی کرمانج، باز و اجتماعیتر میباشد. فرهنگ سوران و نحوه ارتباط
آن با دولت، متفاوت با فرهنگ آذریها و کردهای کرمانج میباشد؛ یعنی نه
ادغام کامل و همه جانبه آذریها و نه سیستمگریزی همهجانبه کرمانجها را از
خود نشان داده است. اما مشارکت آنها فقط محدود به عرصههای اداری و آموزشی
میباشد نه سیاسی و نظامی. از اینرو جایگاه ویژه و متفاوتی را دارا
میباشند. مهاباد به عنوان مرکز تحولات سیاسی همراه با پیشینه تاریخی در
کردستان شرقی، ارومیه را از جهت نوار جنوبی تحت فشار قرار داده است. رشد
روشنفکری و نفوذ آن در ساختار اجتماعی سوران، میتواند منبعی باشد برای
کانالیزهکردن فرهنگ روشنفکری کردی به شهر ارومیه. آمیزش فرهنگی سوران و
کرمانج در آینده با مد نظر قرار دادن تحولات سیاسی و صنعتی، در همتنیدگی
فرهنگی آذری ـ کرمانجی را تحت فشار قرار خواهد داد.4 ـ جهت جغرافیایی شرقی
شهر ارومیه از روستاهای همزیست کرد و آذری شروع و به آذربایجان شرقی خاتمه
مییابد. در امتداد این نوار هرچه پیش میرویم لهجه و فرهنگ متاثر از
ساختار فرهنگی شهر تبریز به چشم میخورد.آذریها با انتخاب فرهنگ ادغام همه
جانبه در پستها و فعالیتهای اداری، آموزشی، سیاسی و نظامی؛ آن را همچون
بنیاد اساسی فرهنگی خویش در سالهای اخیر انتخاب کردهاند و نمودی از بدنه
دولت بوده و نقش بازوان عملیاتی برای عملیکردن تئوریهای دولت را دارا
میباشند.ساختار فرهنگی نوار شرقی شهر ارومیه و شیوه ارتباطی آن با دولت از
دیدگاه نسل قدیم و نسل نو متفاوت میباشد. فرهنگ کلاسیک متعلق به نسل قدیم
در روستاها همچنان به حالت فرهنگ زراعی، مرسوم است. ولی نسل نو آذری با
انتخاب فرهنگ بورژوازی و ادغام همه جانبه در مراکز دولتی، رویهای متفاوت
را در پیش گرفته است. چنانچه مادر تغذیه اقتصادی نسل قدیم خاک میباشد اما
در فرهنگ نسل نو آذری، سرچشمه تغذیه اقتصادی، دولت بوده و دولت برای نسل
نو آذری نقش حامی و مغذی اصلی را داراست. اگر چنانچه روزی برسد مادر از
نوزاد خویش عصبانی شده و قطع شیر کند ستونهای فرهنگی نسل نو آذری متزلزل
خواهد شد.
با مختصر شناختی که از چهار جهت اصلی جغرافیای شهر ارومیه صورت گرفت با
استناد بر آن میتوانیم بافت سیاسی ـ فرهنگی شهر ارومیه و جایگاه دولت در
زمان حال و آینده را به صورت ذیل بیان کنیم: 1ـ ارومیه؛ در اصل میتوان گفت
فاقد یک نوع فرهنگ ناب و خالص میباشد هر یک از فرهنگهای موجود به نحوی بر
شکلگیری ساختار سیاسی ـ فرهنگی شهر تاثیر گذاشته و همزیستی متداول فرهنگی
با پیشبرد روابط اجتماعی در عرصههای آموزشی و تجاری، نمونهای از ادغام
فرهنگ آذری و کردی در آن پدیدار گشته است. چنانچه در شهرهای فارسنشین
مشاهده میشود فرهنگ آذری بر اساس سیاستهای خاص رضاخانی مورد تحقیر و تمسخر
قرار میگیرد اما در ارومیه مفهومی به عنوان خود بزرگ بینی فرهنگی از طرف
کردها نسبت به آذریها موجود نیست. درهمتنیدگی این دو فرهنگ نسبت به
اختلاط فرهنگ سورانی و کرمانج فشردهتر میباشد. تا حدی که 80 % کردهای
مرکزنشین برای برقراری روابط اجتماعی و اداری مسلط بر زبان آذری هستند.
سیستمگریزی کردها در شهر، همانند فرهنگی ریشهای خودنمایی میکند، چنانچه
بندرت پیش میآید کردی کرمانج در مراکز اداری جای گرفته و همچون کارمندی به
خدمت سیستم دولتی در آید. گریز از زندگی سیستماتیک دولتی برای کردهای
کرمانج همچون فرهنگی در بافت سیاسی ـ اجتماعی شهر ارومیه تاثیر گذاشته است.
اکثر پستهای استراتژیک اداری، نظامی و آموزشی در تحکم آذریها است. رونق
اقتصادی ـ تجاری به خاطر موقعیت مرزی، سبب شده که کردها به جای ادغام در
مراکز دولتی آلترناتیو آنرا نفوذ در مراکز تجاری و تسلط بر بازارهای
اقتصادی ببینند. هم اکنون بیشتر پروژههای کردها حول محور اقتصاد و تجارت
در مراکز خصوصی میباشد نه دولتی. دولت در طول مدت خویش تا به حال هیچگاه
تغذیهکننده فرهنگی و اقتصادی کردها نبوده است. ازاین روست که سیستمگریزی
کردهای کرمانج جدای عدم مشارکت در خدمات اداری ـ دولتی در پروژههای
اقتصادی و تجاری نیز رایج شده است.فرهنگ کردی کرمانج مقولهای است که
تازگیها، پایههای خویش را ایجاد و آن را گسترش میدهد. فرهنگ روشنفکری
کرمانجی با پشتوانه و تغذیه فرهنگ روشنفکری مناطق سوراننشین (مهاباد) و
بکارگیری تکنولوژی ارتباطاتی در آینده منظره نوینی را ارائه خواهد داد. این
پروسه بیشتر بر اساس داد و ستدهای فرهنگی و ترویج آن در محیطهای دانشگاهی
امکانپذیر میگردد. تفکیک دو نیروی عظیم روشنفکری و تجاری در ساختار
فرهنگی کردهای ارومیه، بدون شک دولت را متحمل مشکلات فراوا نی خواهد کرد.
چرا که باید مجبور به جوابگویی خواستهای جدیدی باشد که از بطن این فرهنگ
تازه برمیخیزد.
ارومیه از سه جهت اصلی جغرافیای (شمال، غرب و جنوب) در محاصره فرهنگ کردی
میباشد. رونق اقتصاد و تجارت با مرور زمان زمینهساز مناسبی است برای
مهاجرت کردهای مرزنشین به شهر که کمکم حلقه محاصره را تنگتر خواهد کرد. و
با توجه به میزان رشد جمعیتی کردها و تاثیرات اجتماعی آن، چنانچه آمار نشان
میدهد در آیندهای نزدیک جمعیت کردها به میزان قابل توجهی افزایش خواهد
یافت. ضرورت مرحله کنونی ایجاب میکند که برای پای نهادن به تحولات سیاسی ـ
فرهنگیای که در آینده صورت خواهد پذیرفت، تعریف نوینی از روابط اجتماعی و
تفاهم فرهنگی آذری و کرد باید انجام بگیرد. این تعریف باید بیآلایش و به
دور از هرگونه معیارهای از قبل تعین شده حکومت مرکزی و یا سیاستهای
پشتپرده باشد. زیرا که قربانیان جنگهایی که در این مناطق روی داده، کردها و
آذریها میباشند. چنانچه تاریخ نشان میدهد قربانی جنگهای در گرفته ما بین
روسها و قاجارها، آذریها و قربانی جنگهای روی داده ما بین صفویان و
عثمانیها، کردها میباشند.
نتیجه گیری
بهرحال و در هر شرایطی باید بر روی این گزینه اصرار ورزید که لازم است
دورنمای سیاسی و فرهنگی ارومیه بر اساس تسهیم و تفاهمی متکی بر معیارهای
دمکراتیک، مدرن و حیاتی همزیستانه پایه ریزی شود. حیاتی مشترک در تمام جنبه
های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی؛ لازمه امکان باهم بودن کردها،
آذریها و ارمنیهاست.زدایش آثار مخرب روابط قبلی و ناهمگونی در ترکیب اقتدار
بایستی با متدها و روشهای علمی و مثمرثمر صورت بگیرد. این مهم نیز، عمدتا
بر دوش روشنفکران و آگاهان مسایل سیاسی و اجتماعی است. ارومیه میتواند به
الگوی با هم زیستن و با هم بودن فرهنگها و قومیتهای مجاور تبدیل شود؛
الگویی برای دمکراسی و حیاتی متمدن.
اقلیم و آب و هوای آذربایجان غربی
استان آذربایجان غربی به دلیل وجود ارتفاعات متعدد دارای آب و هوای
کوهستانی است. کوههای زاگرس که در جهت شمال غرب به جنوب شرقی امتداد دارند
مانع ورود کامل جریانهای مرطوب اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه به این استان
می شوند. همچنین جریان های هوای سیبری و آسیای مرکزی که ماهیتی بری و سرد
دارند از سمت شمال و شمال شرق وارد این استان شده و باعث افزایش سرما و
میزان رطوبت هوا می شوند. ورود این جریان ها با سرمای شدید و بارش برف
سنگین همراه است.یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار در آب و هوای استان وجود
دریاچه ارومیه است.این دریاچه علاوه بر تأمین رطوبت منطقه خود عامل تعدیل
درجه حرارت در این ناحیه است.گرمترین ماه های سال در آذربایجان غربی تیر و
مرداد است. با این وجود در مناطق ییلاقی این استان حتی در این ماهها آب و
هوایی خنک و مطبوعی وجود دارد.فرا رسیدن گرما و سرما در استان ناگهانی است
.
استان آذربایجان غربی با توجه به وضعیت جغرافیایی تحت تأثیر توده های هوایی
متفاوتی در طی سال می باشد که عمدتا به 4 توده تقسیم می شوند :
الف) توده هوای سرد شمالی
این توده هوا از نواحی قطعی شمال «نزدیکی های گرینلند» منشاء می گیرد و
عمدتا در فصل زمستان منطقه را تحت تأثیر قرار می دهد و در زمان نفوذ آن
هوای استان تا اندازه ای سرد می شود.
ب) توده هوای قطبی سیبری
این توده هوا از نواحی شمال سیبری سرچشمه می گیرد و در فصل زمستان به صورت
امواج سرد ازسمت شمال شرقی به جنوب غربی جریان پیدا می کند. ورود این توده
به استان هوایی سرد با جوی صاف را به همراه داشته و به دلیل گذر از دریای
خزر در بعضی مواقع رطوبت مناسب را جهت بارش به همراه دارد.
ج) توده هوای قطبی بحری
این توده هوا از سمت شمال غربی وارد استان می شود و به دلیل جذب رطوبت
مناسب در هنگام عبور از دریای سیاه و مدیترانه باعث ایجاد بارش هایی در سطح
استان در خلال فصول تابستان و زمستان می شود.اکثر بارش هایی که در فصل
تابستان روی می دهد معلول عملکرد این سیستم است.
د) توده هوای حاره بحری
منشاء تشکیل این توده هوا قاره اروپاست و با داشتن پایداری قوی در لایه های
پائین خود نمونه بارزی از یک توده هوای گرم و دارای سیستم ابری است.
دما ودرجه حرارت) استان آذربایجان غربی)
به دلیل واقع شدن استان در عرض های جغرافیایی بالا و ارتفاع زیاد، میانگین
سالانه دمای آن نسبت به میانگین سالانه دمای اکثر مناطق کشور، کمتر بوده و
جزء مناطق سردسیر کشور محسوب می شود.به دلیل بری بودن هوای استان ، اختلاف
دمای حداقل و حداکثر مطلق آن زیاد می باشد به طوریکه دمای 44 درجه بالای
صفر در ایستگاه داشبند و 34 درجه زیر صفر در ایستگاه خوی مشاهده شده است.
با این حال هرچقدر از نواحی شرقی استان به سمت کوه های غربی حرکت می کنیم
از میزان دمای هوا کاسته می شود.
براساس داده های آماری ایستگاه های هواشناسی ارومیه – خوی – ماکو و مهاباد
درجه حرارت هوا در مناطق مختلف استان متفاوت است.متوسط درجه حرارت 4/9
سانتی گراد در ماکو و تا 6/11 درجه سانتی گراد در مهاباد متغیر است.شهرستان
مهاباد تابستان های خشک و طولانی و زمستان های بسیار سرد دارد.شهرستان
نقده و میاندوآب دارای هوای نیمه مرطوب با تابستان های ملایم و زمستان های
سرد است)اداره هواشناسی استان).
میزان بارندگی در استان
متوسط بارندگی سالیانه استان (تا سال 1385) ، 300 – 400 میلی متر بوده است
که با توجه به متوسط بارندگی 280 میلی متر در ایران در وضعیت خوبی قرار
داشت و به همین دلیل دارای رودهای دائمی زیادی بود.«ولی طی یکی دو سال اخیر
به دلیل وجود خشکسالی از میزان بارندگی در سطح استان کاسته شده و به طور
حتم متوسط سالیانه آن پائین آمده است.»به طوریکه طی سال 1386 میزان بارندگی
60 درصد کاهش داشته و متوسط بارندگی 160 میلی متر برآورد شد.
از لحاظ میزان بارش سه واحد جغرافیایی در استان می توان تشخیص داد:
الف ) حوزه مغرب دریاچه ارومیه
خصوصا در اطراف سردشت میزان بارش به 800 میلی متر می رسد ولی در نزدیکی های
دریاچه ارومیه به حدود 300 میلی متر کاهش می یابد. در این حوزه هر چقدر از
مغرب به مشرق حرکت کنیم از میزان نزولات کاسته می شود و در کوههای
مرزیبالاترین نزولات جوی در نیمه جنوبی این حوزه اتفاق می افتد و به این
علت تنها منطقه جنگلی استان آذربایجان غربی در آن واقع شده است.
ب) حوزه شمالی دریاچه ارومیه تا رود ارس
هر چقدر ازشمال دریاچه ارومیه به طرف رود ارس پیش می رویم به تدریج از
ارتفاع زمین کاسته شده و میزان بارش نیز از 400 میلی متر به 250 میلی متر
کاهش پیدا می کند.
ج) حوزه جنوب دریاچه ارومیه
نواحی کوهستانی مرتفع این حوزه سرچشمه شاخه های اصلی رودهای مهمی چون
سیمینه رود – مهاباد رود – زرینه رود و قزل اوزن می باشد. میزان بارندگی در
این سرچشمه ها بین 600 الی 800 میلی متر اندازه گیری شده است. در حالیکه
هر چقدر به نواحی پست دریاچه ارومیه نزدیکتر می شویم میزان بارش به 300
میلی متر کاهش می یابد.این کاهش میزان بارندگی در منطقه جنوب شرقی و در سمت
تکاب نیز روی می دهد.
بادها :
در فصل تابستان سراسر استان آذربایجان غربی از وزش بادهای باران آور بی
بهره می ماند ولی آفتاب درخشان همراه با رسیدن میوه ها و برداشت غله، فضای
تفرجگاهی مناسبی را با نسیم ملایمی فراهم می آورد.
این نسیم ملایم در زبان محلی «مه ئیلی» و در برخی از نقاط به نام باد مراغه
مشهور است.از نیمه تابستان همراه با وزش باد شمالی از گرمای هوا به شدت
کاسته می شود. باد خنک شمالی در هر منطقه به نام ناحیه شمالی همان مطنقه
مشهور است.گاهی در تابستان باد گرمی از سمت جنوب ، استان را تحت تاثیر
خود قرار می دهد که در اصطلاح محلی به«آغ ئیل» یعنی باد سفید مشهور است.
این باد در اواخر زمستان باعث ذوب شدن برف و یخ می شود و در تابستان بر شدت
گرمای هوا می افزاید.با تمایل خورشید به طرف جنوب و کوتاه شدن روزها ،
هوای پرفشار به پائین حرکت می کند و هوای کم فشار تدریجا جایگزین آن می
شود.