داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو
داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو

داستان جالب “دزد کیست!؟”


داستان جالب “دزد کیست!؟”


http://s4.picofile.com/file/7865127632/dastan_dozd_kist.jpg



داستان ما اینگونه آغاز میشود که :


در یک دزدی بانک یکی از ایالات آمریکا دزد فریاد کشید :

“همه افراد حاظر در بانک ، حرکت نکنید ، پول مال دولت  است و زندگی به شما تعلق دارد”

همه در بانک به آرامی روی زمین دراز کشیدند

این «شیوه تغییر تفکر» نام دارد، تغییر شیوه معمولی فکر کردن .

هنگامیکه دزدان بانک به خانه رسیدند، جوانی که (مدرک لیسانس اداره کردن تجارت داشت)

به دزد پیرتر(که تنها شش کلاس سواد داشت) گفت «برادر بزرگتر، بیا تا بشماریم چقدر بدست آورده ایم»

دزد پیرتر با تعجب گفت؛ «تو چقدر احمق هستی، اینهمه پول شمردن زمان بسیار زیادی خواهد برد.

امشب تلویزیون ها در خبرها خواهند گفت ما چقدر از بانک دزدیده ایم»



  ادامه مطلب ...

ای عزیـزان پـشت کنـکوری (شعر طنز)


ای عزیـزان پـشت کنـکوری (شعر طنز)




ای عزیزان پشت کنکوری
تا به کی داغ و درد و رنجوری ؟

تا به کی تست چند منظوره ؟
تا به کی التهاب و دلشوره ؟

شوخی و طعن این و آن تا چند ؟
ترس و کابوس امتحان تا چند ؟

غرق بحر تفکرید که چی ؟
بی خودی غصه میخورید که چی ؟

گیرم اصلاً شما به طور مثال
کشکی، از بخت خوش، به فرض محال

زد و شایسته دخول شدید
توی کنکور هم قبول شدید

یا گرفتید با درایت و شانس
مدرک فوق دیپلم، لیسانس

گیرم این نحسی است، سعدش چی؟
اصلاً این هم گذشت، بعدش چی؟

تازه از بعد آن گرفتاری
نوبت رخوت است و بیکاری

بعد مستی، خمار باید بود
هی به دنبال کار باید بود

آنچه داروی دردمندی هاست
صفحات نیازمندی هاست

گر رضایت دهی تو آخر سر
گه شوی منشی فلان دفتر

به تو گویند : بعله، دفتر ما
هست محتاج آدمی دانا

آشنا با اتوکد و اکسل
و فری هند و آوت لوک و کورل

باید البته لطف هم بکند
چای هم، بین تایپ، دم بکند

بکشد وانگهی به خوش رویی
هفته ایی یک دوبار جارویی



 

ادامه مطلب ...

نامه اى عاشقانه به قلم غضنفر 2013

سلام بر تو آااای عشگ من میدونم که صدامو شناختی‌ پس خودمو معرفی‌ نمیکنم شایدم نشناختی، منم گضنفر آااه ‌ای عشگ من، چند روز که دلم برات گرفته و گلبم مثل یه ساعت دیواری هر دگیگه شصت لیتر آب را تگسیم بر مجذور مربع می‌کنه، حالا بگو بگال محل ما چند سالشه؟ امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل‌ نه صد دل‌ من را عاشگ خودت کردی. یادت می‌‌آید؟ ای بابا عجب گیجی هستی‌، یادت نمی‌آید؟ خیلی‌ خنجی، خودم میگم. اون روز که من زیر درخت گیلاس سر کوچه، لبو کوفت می‌کردم با بربری. ناگهان پدرت تو را با جفتک از خانه بیرون انداخت و من مثل اسب به تو خندیدم، خیلی‌ از دست من ناراحت شدی. ولی‌ با عشگ و علاگه به طرف من آمدی. خیلی‌ محکم لگدی به شکم من زدی و رفتی‌. آن لگد را که زدی برگ از چشام پرید و حسابی‌ عاشگت شدم. از آن به بعد هر روز من زیر درخت گیلاس می‌‌ایستادم تا تو را ببینم، ولی‌ هیچوگت ندیدم. اول فکر کردم که شاید خانه تان را عوض کردید ولی‌ بعدا فهمیدم درخت گیلاس را اشتباه آمده بودم. یک گاب عکس خالی‌ روی میزم گذاشتم و داخل آن نوشتم "عشگم" هروگت آن را میبینم به تو فکر می‌کنم و تصویر تو را به ذهن می‌‌آورم. اینم بگم که من بدجوریگیرتیم هااااااااا ! مثلا همین دیروز داداشم داشت به گاب نگاه میکرد، دو تا زدم تو سرشو بهش گفتم مگه تو خودت ناموس نداری به دختر مردم نگاه میکنی‌؟ راستی‌ این شماره‌ای که به من دادی خیلی‌ به دردم خورد. هر روز زنگ میزنم و یک ساعت باهات درد‌ دل‌ می‌کنم و تو هم هی‌ میگی‌"مشترچ مورد نظر در شبکه موجود نمی‌باشد" من که میدونم منظورت از این حرفا چیه! منظورت اینه که تو هم به من عشگ میورزی، مجه نه!؟ یه چیزی بهت میگم ولی‌ ناراحت نشی‌، گوساله! این چه وضع ابراز عشگه؟ ناراحت شدی؟ خاچ بر سر بی جنبت!! آدم انگد بی جنبه؟ ولی‌ میدونم یکی‌ از این روزا سرتو میندازی پایین و عین بچهٔ آدم میای تو خونهٔ من، راستی‌ خواستی‌ بیای ده تا نون بربری هم سر راهت بجیر! یه روزی میام خواستگاریت، می‌خوام خیلی‌ گرم و صمیمی‌ باباتو ببوسم و چندتا شوخی‌ دستی‌ هم باهاش می‌کنم که حسابی‌ اول زندگی‌ باهم رفیگ بشیم، راستی‌ کلهٔ با با ت مثل نور افکن ادامه مطلب ...

رانندگى پایه ایرانى دردنیا 2013

این شعر طنز، به نوعی بیانگر رانندگی در ایران ورعایت نکردن قوانین هست که توسط یکی از دوستان در گروه برای ما ارسال شده است. متاسفانه از نام شاعر طنزپرداز این شعر بی اطلاعیم اما سعی کنید شمادوستان خوندنش رو از دست ندید تا مشکلات ملموس رانندگی عده ای خاص در ایران دستگیرتون بشه ... اگــــه یـه روز رفتی یــه جــــای دنیــــا واسه خـودت ماشین خریدی اونجــــــا یه چی بخر شبیه پیکـــــان بــــــــاشه صندلیاش مدل جـــــوانـــــان بــــــاشه وقتی کـــه پشت فـرمونش نشستـی خواستی بفهمن کـه کجایی هستـی اوّل کــــــــــار واســــــــه جـــلو پنجـره یــــــه نعل اسب عــــالی یـــــادت نـره یـــه وخ خیــــال نکن حـــاجیت جــواده اون ورِ دنیـــــــــا بــد نظـــر زیـــــــــاده تسبـیــــحتــو بـــپـیـــچ بدور شصــتـت موبـــایلــــتم در آر بگیـــر تـــو دستــت رعــــــــــــــــایت حــق تقــــدم بــــــده گـــــــــازو بــگیر به هچکی ام راه نـــده بـا هر کی خواس جلــــو بیفته لـج کن برو جلوش فرمــونــــو فوری کـــج کـن یـه دفـه مثــل اسـب وحشی رم کـــن روی تـمــــــوم آدمـــــــا رو کـــم کـــن همیشه دوبلـه واستـا راهـو ســـد کن افسر اگــــــه نبــود چراغـــــــو رد کـن سبقتو هر جور کــه دلـت خواس بگیـر از چپ اگــــه مشکــــله از راس بگـیــر تـــــا می بیـنی راه نمیـرن جمـــــاعت لایی بکش بــــــرو بــا انـــد ســــرعت نذار کسی تـــــــورو معـــطـل کنـــــــه هیچکی نباید بـــا تـــو کـل کــل کنــــه پشت چـــراغ اگه جلوت واســـــــتـادن چــراغ که سبــز شد یــهو بـــــوق بـزن تمــــــــوم آدمــــا بــــه جـــز تــــوخُـلن نمیــــــــدونن چـــــــراغ چـــــیه مُنگُـلن همه به جــز تو دست و پـــــــا چُلُـفتن بـــــوق نـــزنی مـمـکــــنه راه نیــــفتن راستی کــــــــمربنـــدتـو هــیچوخ نبـند محل نده بـــــــــه این چیــزای چـــــرنـد هر کی کمر بندشو بسته هــــــــو کـن خودت فقـــط روی شکـم ولـــــــــو کـن همینجوری کـــــه پشت رل نشـستی بذار هـمه خیــــــــال کنن کــــه بستی

طنز آخر زمان 2012

سوال مهم: اگر به شما بگویند که امسال آخرینسال حیات زمین است و دنیا در یکی از روزهای سال جاری به پایان می رسد، شما در این سالچکار خواهید کرد؟ خسیس: یکروز که خیلی گرسنه باشم تنهایی به ساندویچی سر کوچه مان خواهم رفت و یک ساندویچ سوسیس بندری سفارش می دهم با تعداد نان استاندارد بدون 4تا نان اضافهتا برای اولین بار بتوانم مزه واقعی و ناب سوسیس را زیر دندان هایم احساس کنم و تازه اگر یقین پیدا کنم که لحظاتی بعد دنیا تمام می شود شاید یک نوشابه شیشه ای هم بخرم و تنهایی تا آخرش بخورم. مرفه بی درد: کار خاصی انجام نمی دهم چون هرکار که می خواستم و عشقم می کشیده انجام دادم. عین روزهای سال های قبل آب پرتقالم را می خورم، در استخر خانه ام شنا می کنم، با خودروی لوکس و وارداتی ام در اتوبان دوردور می زنم، یکسری تفریحات سالم و ناسالم دیگر انجام می دهم تا دنیا تمام شود و از این تفریحات کسل کننده راحت شوم و برم کمی هم تفریحات آن دنیا را امتحان نمایم. زمینخوار: تمام زمین های مردم که از ترس به آخررسیدن دنیا به زیر قیمت می فروشند را از آن ها می خرم. دنیا را چه دیدی شاید تقدیر عوض شد و تمام شدن دنیا یک چند قرنی عقب افتاد آنوقت باز همان زمین ها را به دو برابر قیمت به صاحبانشان می فروشم و با سودی کلانی که کردم می روم کره ماه برای خودم زمین می خرم تا دفعه بعدی که دنیا خواست نابود شود یک تکه زمین در کره دیگری داشته باشم تا کارو کسبم را در آنجا ادامه دهم. به قول جد مرحومم:« زمین مَرد است » یعنی هیچوقت در خرید زمین ضرر نیست حتی اگر دنیا به آخر برسد...! برچ