داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو
داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو

داستان خواندنی “اهداء خون برادر” | جز بهترین داستان ها2013

داستان خواندنی “اهداء خون برادر” | جز بهترین داستان ها۲۰۱۳
 

http://s4.picofile.com/file/7865108381/writing_2.jpg

 

 

سال ها پیش زمانی که به عنوان داوطلب در بیمارستان استانفورد مشغول کار بودم

با دختری به نام لیزا آشنا شدم که از بیماری جدی و نادری رنج میبرد.

ظاهرا تنها شانس بهبودی او گرفتن خون از برادر پنج ساله خود بود

که او نیز قبلا مبتلا به این بیماری بود و به طرز معجزه آسایی نجات یافته بود

و هنوز نیاز به مراقبت پزشکی داشت.

پزشک معالج وضعیت بیماری خواهرش را توضیح داد و پرسید:

آیا برای بهبودی خواهرت مایل به اهدای خون هستی؟؟

برادر خردسال اندکی تردید کرد و….

سپس نفس عمیقی کشید و گفت:
بله من اینکار را برای نجات لیزا انجام خواهم داد.

در طول انتقال خون کنار تخت لیزا روی تختی دراز کشیده بود

و مثل تمامی انسان ها که با مشاهده اینکه

رنگ به چهره خواهرش باز میگشت خوشحال بود

و لبخند میزد.سپس رنگ چهره اش پریده بیحال شده و لبخند بر لبانش خشکید.

نگاهی به دکتر انداخته و با صدای لرزانی گفت:




 

ادامه مطلب ...

چارلى چاپلین و من 2013

چارلی چاپلین می گوید آموخته ام که : با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه را نه، می توان رختخواب خرید ولی خواب را نه، می توان ساعت خرید ولی زمان را نه، می توان مقام خرید ولی احترام را نه، می توان کتاب خرید ولی دانش را نه، می توان دارو خرید ولی سلامتی را نه، می توان خانه خرید ولی زندگی را نه، می توان قلب خرید، ولی عشق را نه ... آموخته ام که ... تنها کسی که مرا در زندگی شادمی کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی. آموخته ام که ... مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است. آموخته ام که ... هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت. آموخته ام که ... همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم. آموخته ام که ... مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج بهدوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم. آموخته ام که ... گاهی تمام چیزهایی که یک نفرمی خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی. آموخته ام که ... راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است. آموخته ام که ... زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هرچه به انتهایش نزدیکتر میشویم سریعتر حرکت میکند. آموخته ام که ... پول شخصیت نمی خرد. آموخته ام که ... تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند. آموخته ام که ... خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم. آموخته ام که ... چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد. آموخته ام که ... این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان. آموخته ام که ... وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد. آموخته ام که ... هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم. آموخته ام که ... زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم. آموخته ام که ... فرصتها هیچگاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده مارا تصاحب میکند . آموخته ام که ... لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد.