داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو
داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو

مهندسى عمران خخخخخخخخخ2012

طبقه دوم ساختمون مهندسی دانشگاه رو اختصاص داده بودن به طبقه عمران , کل رشته ما هم دختر نداشت و مسیر هیچ دختری به اون طبقه نمیخورد. درس خشک مقاومت مصالح داشتیم که با التماس ازاستاد آنتراک گرفتیم ، با بچه ها دور هم توی راهرو نشسته بودیم که دیدیم 3تا دختر از پله ها اومدن پایین توی راهروی طبقه دوم نشستند ، همهی ما مثل گرگ نگاهشون می کردیم انگار اولین باربود دختر می دیدیم ، یکی از بچه ها به شوخی گفت کی جرئت داره بره به یکی از این ها پیشنهاد دوستی بده ؟ هیچ کس جدی نگرفت ، گفت بیاید عدد می ندازیم ، روی هرکسی افتاد باید بره با اینا صحبت کنه ، خلاصه همه قبول کردیم ، وقتی عدد هارو میاوردیم دستمون می لرزید ،من که خدا خدا می کردم روی من نیفته . جمع عدد ها 17 شد ، شمردند افتاد روی من ،خیلیحس بدی بود ، ولی چاره ای نداشتم ، باید میرفتم صحبت می کردم ، توی دلم به اونی که پیشنهاد رو داده بود فحش می دادم و با ترس و لرز می رفتم سمتشون حس می کردم پاهام حس نداره ، قلبم به شدت می کوبید، از دور چهره هاشون رو آنالیز می کردم ببینم کدوم یکی برای صحبت کردن مناسب می بود ، منطق مهندسی حکم کرد ، زشت ترین دختر رو برای صحبت انتخاب کردم که شانس قبولی بالا بره ،وقتی نزدیک شدم پشت سرم رو نگاه کردم ، بچه ها همه محو تماشا بودن ببینند چی میشه ، بهشون که رسیدم ، گلوم رو صاف کردم ، صدا کلفت و مردونه ، سینه سپر ، ببخشید خانوم ، میشه تشریف بیارید باهاتون صحبت کنم ؟ دختر : در چه مورد ؟! من : تشریف بیارید عرض می کنم خدمتتون خلاصه با شک و تردید اومد ، گفتم راستش من از اول ترم تاحالا شمارو می بینم ، همیشه منتظر یه موقعیت مناسب بودم که بتونم باهاتون صحبت کنم . خوب ؟ خوب . . . خوب م م میشه شش شمارتون رو د د داشته باشم بیرون از دانشگاه ب ب ب ببینمتون ؟ دختر : زل زده بود به چشمام ، مطمئنید که من روبا کسی اشتباه نگرفتید ؟ من : در حالی که توی دلم به خودم تبریک می گفتم ، گفتم آخه این چه حرفیه ، خودتونید دیگه دختر : آقای محترم ، من اصلا دانشجوی این دانشگاه نیستم ، امروز هم برای اولین بار با دوستم اومدم اینجا ، خجالت بکشید !! تنها کاری که تونستم بکنم این بود که سرم رو بندازم پایین ، برگردم پیش دوستام .وقتی جریان رو برای بچه ها تعریف کردم ، بماند که از فرط خنده چه تلفات جانی و مالی بهشون وارد شد.

نحوه عاشق شدن شهروندان مختلف! (طنز) ۲۰۱۲

شهروند دانشجو (دختر): برای گرفتن نمره آنقدر به استادش سیریش می شود تا سرانجام با او ازدواج می کند.

شهروند دانشجو (پسر): در سال اول دانشگاه، برای گرفتن جزوه از دختر همکلاسی اش آنقدر به او سیریش می شود تا اینکه حراست دانشگاه او را احضار می کند. به ناچار تعهد می دهد دیگر از هیچ دختری درخواست جزوه نکند. با پشتکار فراوان، در سال دوم از تمام دخترهای همکلاسی اش خواستگاری می کند.

سال سوم از تمام ورودی های جدید و دخترهای سال پایینی خواستگاری می کند. در سال آخر دانشگاه معیارهای فکری اش را اصلاح می کند و از دخترهای سال بالایی خواستگاری می کند! بعد از اینکه دختری در دانشگاه برای خواستگاری باقی نماند، فارغ التحصیل می شود و با دختر همکار پدرش ازدواج می کند.

نمایندگان مجلس: به عشق در نگاه اول اعتقاد دارند و از همان دوره اول عاشق سیاست می شوند.

شهروند دیپلمات: معمولا در استخرهای شنا عاشق می شوند.
..
شهروند شاعر: عاشق شده ام بر تو، تدبیر چه فرمایی/ جاست فرند می خواهی، یا برادر و دایی؟!

مترجم صدا و سیما: جمله یِ «I want to kill you» را به اشتباه ترجمه می کند: «من می خواهم شما را ازدواج کنم.» قاتل پس از کشتنِ مقتول با مترجم ازدواج می کند!

شهروند روشنفکر: عشق را یک فرآیند شیمیایی می داند که به علت افزایش غلظت «فنیل اتیل آمین» به وجود می آید. به ازدواج علاقه ای ندارد و رابطه سارتر و سیمون دوبوار را رابطه یِ آرمانی خود می داند.

مسئول دولتی (پسر): نام دخترهای مسئولین رده بالاتر را در یک دفترچه می نویسد تا با توجه به پست و مقام مورد علاقه، با یکی از آنها ازدواج کند.

مسئول دولتی (دختر): به سراغ دفترچه پدرش می رود تا ببیند پدرش برای رسیدن به مقام بالاتر چه پسری را برایش در نظر گرفته است.
شهروند بالای شهر (پسر): در گودبای پارتی دوستش که قرار است به آمریکا برود شرکت می کند. در فضایی پر از دودو لیزرهای نوری در حال شادی و پایکوبی هستند که پلیس زنگ خانه را می زند. پسر توی کمد دیواری قایم می شود. در تاریکی دوتا چشم آبی رنگ می بیند. با دختر صاحبِ چشم ها دوست می شود. بعد از سه ماه با دختر خاله اش که سیتیزن سوئیس است ازدواج می کند.

ادامه مطلب ...

نخود چیست؟

نخود چیست؟
1- نخود یکی از سربازهای آبگوشت بود که به دست صدر اعظم انسانها شهید شد.
2- نخود فردی عاقل و دانا بود که همه ی سپاهیان آبگوشت را به ماست تجهیز کرد
3- نخود شخصی فداکار بود که همیشه اول از همه له می شود.
4- نخود فردی غمگین بود که همیشه در حال خدمت به آبگوشت بود.
5- نخود اسمی است که بچه ها در بازی از آناستفاده می کنند ، مثلا" نخود نخود هرکه رود خانه ی خود

ادامه مطلب ...

قوانین عجیب و خنده دار جهان

قوانین عجیب و خنده دار جهان

 

 

1. جویدن آدامس در سنگاپور ممنوع است.


2. تقلب کردن در مدارس بنگلادش غیر قانونی است و افراد بالای 15 برای تقلب به زندان فرستاده می شوند.


۳. مشاهده فیلم های کاراته ای تا سال 79 در عراق ممنوع بود.


5. در ایسلند زمانی داشتن سگ خانگی ممنوع بود.


6. در آریزونای آمریکا، کشتن و شکار شتر ممنوع است.


7. در تایلند همه سینما  مجبورند هنگام پخش سرود ملی قبل از شروع فیلم قیام کنند.


8. در دانمارک روشن کردن ماشین قبل از چک کردن اینکه بچه ای زیر آن خوابیده است یا نه، ممنوع است.


9. در تایلند انداختن آدامس جویده شده تان 500 دلار جریمه دارد و قبل از خارج شدن از خانه حتما باید لباس زیر پوشیده باشید.


10. در سال 1888 در بریتانیا قانونی تصویب شده که دوچرخه سواران را موظف می کرد تا زمان رد شدن ماشین از کنارشان، زنگ دوچرخه هایشان را بطور پیوسته به صدا درآورند.

 

 

 

 

 

 

 

http://www.ge3.blogsky.com/

ادامه مطلب ...