داستان جالب “دزد کیست!؟”
داستان ما اینگونه آغاز میشود که :
در یک دزدی بانک یکی از ایالات آمریکا دزد فریاد کشید :
“همه افراد حاظر در بانک ، حرکت نکنید ، پول مال دولت است و زندگی به شما تعلق دارد”
همه در بانک به آرامی روی زمین دراز کشیدند
این «شیوه تغییر تفکر» نام دارد، تغییر شیوه معمولی فکر کردن .
هنگامیکه دزدان بانک به خانه رسیدند، جوانی که (مدرک لیسانس اداره کردن تجارت داشت)
به دزد پیرتر(که تنها شش کلاس سواد داشت) گفت «برادر بزرگتر، بیا تا بشماریم چقدر بدست آورده ایم»
دزد پیرتر با تعجب گفت؛ «تو چقدر احمق هستی، اینهمه پول شمردن زمان بسیار زیادی خواهد برد.
امشب تلویزیون ها در خبرها خواهند گفت ما چقدر از بانک دزدیده ایم»
مطالب فیس بوکی 1
رفتم بانک به کارمنده میگم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ببخشید شما صندوقدار هستین؟ پ نه پ؛هاچ بکم
.
.
.
خیلی وقته دلم تنگ شده واسه کسی که بهش بگم :
7 صبح اگه بیدار بودی بیدارم کن !
اگه رفتم پشت خطش قطع کنه و بگه : جونم ....
اگه باهاش قرار گذاشتم زودتر از من بیاد ،
یواشکی از تلفن خونه بزنگه بهم !
دوستاشو بپیچونه بخاطر من ....
منو با تنهاییام ؛ تنها نذاره !
خیلی وقته دلم تنگ شده ... !!!
.
.
.
توجه کردید ؟
کافیه سیم جارو برقی رو جمع کنی !
اون موقع است که آشغالا شروع میکن خودشونو یکی یکی بهت نشون میدن