داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو
داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو

جوان فرنگ رفته

جوان فرنگ رفته
می گویند ناظم الملک که از سرشناسان شیراز بود وقتی پسرش از فرنگ برگشت ، تمام اعیان و اشراف شیراز را به ناهار دعوت کرده بود. توی سفره ، علاوه بر غذاهای رنگارنگ ، به سبک شیرازیها یک قاب بزرگ آلبالوپلو هم بود ، که وسطش خروس بریانی گذاشته بودند.
پسر ناظم الملک به پدرش گفت : آقاجان ! چیز می خواهم !
ناظم الملک پرسید : چی می خواهی پسرم ؟!
گفت : شوهر مرغ !
ناظم الملک وقتی دید پسرش بعد از چند سال تحصیلی در فرنگ ، به جای خروس ، می گوید «شوهر مرغ» ، عصبانی شد و دستور داد پایش را به چوب فلک ببندند و بزنند.
پسر فرنگ رفته ، با اولین تازیانه ای که خورد ، اسم شوهر مرغ یادش آمد و فریاد کشید : خروس ! خروس!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد