داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو
داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو

جوان گزافه گو

جوان گزافه گو
اورده اند که روزی جوانی در میان دوستان خویش نشسته بود و به گزافه گویی مشغول بود. . او ، ضمن برشمردن افتخارات خاندان خود ، چنین گفت : ما ف در ولایت خودمان در عمارت پدرم ، یک تالار داریم که طول آن صد ذرع است!

حاضران در مجلس ، سخن آن جوان را باور نکردند و گفتند : مگر چنین چیزی می شود؟

چوان ،نوکر خود را به شهادت خواست . نوکر که از آن جوان درغگوتر بود ، گفت : آقا ! چرا طول تالار را میفرمایید که صد ذرع است ، عرض آن را بفرمایید که دویست ذرع است !

حاضران ، از این گزافه گویی بسیار خندیدند و جوان دروغگو ، با رسوایی از آن جمع بیرون رفت.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد