داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو
داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو

جوان بزدل

جوان بزدل
دو جوان با هم برای شکار خرس به جنگل رفتند. در راه با یکدیگر صحبت می کردند که خرسی را شکار می کنیم و از پوست آن پالتوهای گران قیمت درست می نماییم و برای دوستان هدیه می بریم.
در این گفتگو بودند که ناگهان خرسی از دور نمایان شد. یکی از آنها ترسید و بالای درخت رفت . آن دیگری ، همان جا خوابید و نفس را در سینه حبس کرد ، چون شنیده بود که خرس ، با مرده کاری ندارد.
خرس نزدیک آمد و بر آن جوان خفته بگذشت و او را بویید و رفت. در این هنگام ، جوانی که بالای درخت بود ، به پایین آمد و از رفیقش پرسید که خرس بر گوش تو چه گفت ؟ !
دوستش پاسخ داد : دو نصیحت کرد : یکی آن که با آدم ترسو شکار مرو ، دیگر آن شکار ناگرفته را به کسی نبخش !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد