جوان حقه باز
سالها پیش ، پس از تشکیل حکومت جمهوری در فرانسه ، جوانی از اهل پاریس ، اطلاعیه ای در یکی از روزنامه های آن شهر به چاپ رسانید و مقدار ثروت و میزان تحصیل و هنر خود را شرح داد و تقاضای ازدواج با یک دختر واجد شرایط را نمود. آدرس خود را نیز ، در یک مکان عمومی و با نام مستعار ذکر کرد.
همچنین ، نظیر ای آگهی ، اطلاعیه دیگری در روزنامه دیگر ، به عنوان یک دخترک زرین مو ، زیبا رو و خوش اخلاق و ثروتمند منتشر کرد و تقاضای ازدواج با یکی از جوانان را نمود. و باز ، آدرس خود را با یک نام نشان موهوم معرفی کرد.
چندی نگذشت که چندین هزار نامه از مردان و زنان مایل به ازدواج به همان آدرس جعلی رسید. جوان حقه باز ، که هم خود را به عنوان شوهر و هم به عنوان دختر معرفی کرده بود ، نامه های زیادی از دختران و پسران دریافت نمود.
او در جواب همه این چنین نوشت : «باید در یک گردشگاه عمومی ، با هم قرار ملاقات داشته باشیم . و برای این که من شمار را بشناسم ، در ساعت مقرر ، یک گل سفید بر سینه خود نصب کنید» !
روز موعود و ساعت مقرر فرا رسید. چندین هزار زن و مرد ، که برسینه خود گل سفیدی زده بودند ، در آن پارک اجتماع کردند. جوان نیرنگ باز ، فورا" به وسیله تلفن به اداره پلیس خبر داد که یک کمیته مهم از سلطنت طلبان ، بر ضد حکومت جمهوری ، در فلان پارک اجتماعی تشکیل داده اند و اعضای آن ، با علامت «گل سفید بر روی سینه» ، قصد آشوب و تظاهرات دارند.
ناگهان پلیس ضد شورش ، با خشم و غضب فراوان ، به آنان یورش برد و همگی را دستگیر و به شهربانی منتقل نمود. پس از بازجویی طولانی از متهمان ، فهمیدند که این قضیه یک شوخی و فریب بیش نبود است. این جا بود که همگی به یکبارگی خندیدند و پلیس ، از انان پوزش خواست و آزادشان ساخت !