یکی را دوست...
یکی را دوست میدارم
یکی را دوست میدارم ولی او باور ندارد
یکی را دوست میدارم همان کسی که شب و روز به یادش هستم و لحظات سرد زندگی را با گرمای
عشق او میگذرانم کسی را دوست میدارم که میدانم هیچگاه به او نخواهم رسید و هیچگاه نمیتوانم
دستانش را بفشارم یکی را دوست میدارم ، بیشتر از هر کسی ، همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد!
یکی را دوست میدارم ،
که میدانم او دیگر برایم یکی نیست ، او برایم یک دنیاست! یکی را برای همیشه دوست
میدارم ، کسی که هرگز باور نکرد عشق مرا کسی که هرگز اشکهایم را ندید و ندید که
چگونه از غم دوری و دلتنگی اش پریشانم یکی را تا ابد دوست میدارم ، کسی که
هیچگاه درد دلم را نفهمید و ندانست که او در این دنیا تنها کسی است که در قلبم
نشسته است ! یکی را در قلب خویش عاشقانه دوست میدارم ، کسی که نگاه عاشقانه
مرا ندید و لحظه ای
که به او لبخند زدم نگاهش به سوی دیگری بود
آری یکی را از ته دل صادقانه دوست میدارم ، کسی که لحظه ای به پشت سرش نگاه
نکرد که من چگونه عاشقانه به دنبال او میروم
کسی را دوست میدارم که برای من بهترین است ، از بی وفایی هایش که بگذرم برای
من عزیزترین است
یکی را دوست میدارم ولی او هرگز این دوست داشتن را باور نکرد
نمیداند که چقدر دوستش دارم ، نمی فهمد که او تمام زندگی ام است
یکی را با همین قلب شکسته ام ، با تمام احساساتم ، بی بهانه دوست میدارم
کسی که با وجود اینکه قلبم را شکست اما هنوز هم در این قلب شکسته ام جا دارد
یکی را بیشتر از همه کس دوست میدارم ، کسی که حتی مرا کمتر از هر کسی نیز
دوست نمیدارد
یکی را دوست میدارم
با اینکه این دوست داشتن دیوانگیست اما
من دیوانه تنها او را دوست میدارم