داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو
داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو

داستان کوتاه آموزنده

http://s3.picofile.com/file/7498506876/_1_1.gif


داستان کوتاه (لیلی و مجنون)


روزی لیلی از علاقه شدید مجنون به او و اشتیاق بیش از پیش دیدار او با خبر شد
 
پس نامه ای به او نوشت و گفت
 
“اگر علاقه مندی که منو ببینی ، نیمه شب کنار باغی که همیشه از اونجا گذر میکنم باش”
 
مجنون که شیفته دیدار لیلی بود چندین ساعت قبل از موعد مقرر رفت و در محل قرار نشست .
 
نیمه شب لیلی اومد و وقتی اونو تو خواب عمیق دید …
 
از کیسه ای که به همراه داشت چند مشت گردو برداشت و کنار مجنون گذاشت و رفت
 
مجنون وقتی چشم باز کرد ، خورشید طلوع کرده بود آهی کشید و گفت :
 
“ای دل غافل یار آمد و ما در خواب بودیم . افسرده و پریشون به شهر برگشت”
 
در راه ، یکی از دوستانش اونو دید و پرسید : چرا اینقدر ناراحتی؟!
 
و وقتی جریان را از مجنون شنید با خوشحالی گفت : این که عالیه !
 
آخه نشونه اینه که ،لیلی به دو دلیل تو رو خیلی دوست داره !
 
دلیل اول اینکه : خواب بودی و بیدارت نکرده!
 
و به طور حتم به خودش گفته : اون عزیز دل من ، که تو خواب نازه پس چرا بیدارش کنم؟!
 
و دلیل دوم اینکه : وقتی بیدار می شدی ، گرسنه بودی و لیلی طاقت این رو نداشت
 
پس برات گردوگذاشته تا بشکنی و بخوری !
 
مجنون سری تکان داد و گفت : نه ! اون می خواسته بگه :
 
تو عاشق نیستی ! اگه عاشق بودی که خوابت نمی برد !
 
تو رو چه به عاشقی؟ بهتره بری گردو بازی کنی!
 
چگونگی و کیفیت افراد ، وقایع و یا سخنان دیگران
 
به تفسیر ی است که ما ، از  آنها می کنیم ، و چه بسا که  حقیقت ، غیر ازتفسیر ماست .
 
قضاوت همیشه آسانست ، اما حقیقت در پشت زبان وقایع  نهفته است .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد