ادامه ی مطلب در لینک زیرwww.ge3.blogsky.com
در 1340 ش. حسنعلی منصور به پیشنهاد امریکاییها تشکیلاتی به نام «کانون
مترقی» به وجود آورد. این تشکیلات که بعدها به حزب «ایران نوین» تغییر
نام داد، با پوشش کمک به اصلاحات ارضی و اصلاحات اقتصادی و سیاسی در کشور
به وجود آمده بود و در آن جمعی از نخبگان و تحصیلکردگان دانشگاههای امریکا
و اروپا شرکت داشتند. هویدا نیز به دلیل سابقه دوستی با حسنعلی منصور از
ابتدا وارد این تشکیلات شد. وی از طریق منصور با شبکه فراماسونری نیز مرتبط
گردید. دوستی هویدا با نامبرده موجب شد هنگامی که منصور در اسفند ۱۳۴۲به
نخست وزیری رسید، وی وارد کابینه شده و وزارت دارایی را بر عهده گرفت.
حسنعلی منصور در اول بهمن 1343 توسط یکی از اعضای هیأتهای مؤتلفه اسلامی ـ
شهید محمد بخارایی ـ در مقابل مجلس شورای ملی کشته شد و هویدا در هفتم همان
ماه در حکمی غیرمنتظره مأمور تشکیل کابینه شد. این در حالی بود که هویدا
تنها یک دوره 11 ماهه سابقه اجرایی در وزارت خارجه داشت. گرچه بااین حکم،
هویدا ریاست دولت ایران را دریک دوره 13 ساله برعهده گرفت، اما به تصریح
مورخین وی در این مدت نقش یک منشی و مجری مطیع اوامر شاهانه را برعهده
گرفته بود. در دوران نخست وزیری هویدا، شاه فرمانروای مطلق کشور بود و نه
فقط مسایل مربوط به سیاست خارجی و امور دفاعی را شخصاً اداره میکرد، بلکه
در جزئیات امور داخلی کشور نیز مداخله مینمود. وزیران مهم کابینه و مقامات
ارشد دولتی مستقیماً به شاه گزارش میدادند و مستقیماً از او دستور
میگرفتند. جلسات هیأت دولت، اغلب جنبه تشریفاتی داشت و مصوباتی که قبلاً
تهیه و تنظیم شده و از سوی شاه لازم الاجرا شناخته شده بود، به امضای
وزیران میرسید. نقش هویدا غالباً در رسیدگی به اموری خلاصه میشد که شاه
به او ارجاع میکرد. وی در مسایل سیاست خارجی، دفاعی و نفتی مطلقاً دخالتی
نداشت و این امور تحت نظارت مستقیم شاه بود. هویدا خود یکی از چهرههای
سرشناس بهایی و از اعضای فعال فراماسونری بوده و بسیاری از دولتمردان
کابینه وی نیز عضو لژهای مختلف فراماسونری بودند.
سالهای صدارت هویدا که به دوران ثبات سلطنت پهلوی گره خورده بود، سالهای
اوجگیری فساد وتباهی و یکهتازی شاه محسوب میشود. در دوران نخست وزیری
هویدا پیوندهای نهان و عیان دربار پهلوی با محافل قدرتمند و چپاولگر غرب و
صهیونیسم جهانی به مستحکمترین شکل خود رسید و شاه در صحنه بینالمللی به
مثابه یک دیکتاتور بلندپرواز و در منطقه به عنوان استوارترین دوست غرب ظاهر
شد. شاه، در کشوری که فساد و تباهی آن را به کام انحطاط کشیده بود،
فرارسیدن «دروازههای تمدن بزرگ» را اعلام میکرد. در این دوران، اگرچه در
افکار عمومی هویدا چهرهای مسلوب الاختیار و فاقد استقلال شخصیتی شناخته
میشد، اما خود نیز مشوق شاه در تداوم مفاسد حکومتی در ابعاد گوناگون و
توجیهگر خیانتهای وی در کشور بود و عملاً زمینههای لازم برای این جنایتها
را بوجود آورده بود.
هویدا نخست وزیری بود که با حضور او شاه میتوانست خود را در قدرتی مطلقه و
بر فراز قانون اساسی مشروطه نمایش دهد. دولت هویدا ضمن ترسیم چهرهای
توانا و باثبات از رژیم شاه در منطقه و در صحنه بین المللی، بانی برگزاری
جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی در ایران بود. مبلغ عظیمی از بودجه کشور صرف
برگزاری این جشنها شد، درحالی که اکثر روستاهای کشور از نعمت برق و آب
برخوردار نبودند.
امیرعباس هویدا که سه ماه پس از تبعید امام خمینی(ره) به ترکیه، مأمور
تشکیل کابینه شد، سرانجام پس از حدود 13 سال، در 15 مرداد1356 از نخست
وزیری برکنار شده و وزیر دربار گردید.. در آن زمان، امیر اسدالله علم ـ
وزیر دربارـ به دلیل ابتلاء به بیماری سرطان در بیمارستانی در نیویورک
بستری بود. با انتصاب هویدا به وزارت دربار، منصب نخست وزیری به جمشید
آموزگار واگذار شد.
مسئولیت وزارت دربار هویدا چندان به طول نیانجامید و وی یکسال بعد با
اوجگیری مبارزات مردمی، به پیشنهاد ازهاری ـ نخست وزیر وقت ـ و با موافقت
شاه و برای آرام کردن افکار عمومی، در هفتم آبان 1357 بازداشت و به جرم
مساعدت در اختناق و نابسامانیهای سیاسی و اقتصادی کشور روانه زندان شد.
هویدا که تا پیروزی انقلاب در میهمانسرای ساواک تحت مراقبت بود، پس از
پیروزی انقلاب اسلامی، دستگیر شده، ابتدا به مدرسه علوی و سپس به زندان
قصر انتقال یافت. او در زندان قصر محاکمه شد و به جرم معاونت درجنایات،
خیانتها، چپاولگریها و مفاسد اداری و اخلاقی و سیاسی رژیم پهلوی و زمینه
سازی در تعمیق این مفاسد در 13 سال آخر حیات رژیم پهلوی دوم، در 18 فروردین
1358 اعدام شد. این اعدام خشم محافل امریکایی، صهیونیستی، اروپایی و
شبکه جهانی فراماسونری و بهائیت را به همراه داشت.