داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو
داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو

مطالبی در مورد آذَربایجان۲۰۱۲

مقدمه
ناحیه آذَربایجان که امروزه به این نام شناخته شده‌است، در پارسی میانه آتورپاتَاکان و در فارسی قدیم آذَرباذَگان و آذَربایََگان، ارمنی اَتْرَپَتَکَن و سریانی اَذُربایْغان نامیده می‌شد. نام ایالتی از ایران که آن را آذر و آذرباد و آذربادگان و آذرباذگان و آذربایگان و آذربیجان و اَذْرَبیجان (طبق معجم‌البلدان) نیز نامند. به طور کلی به سرزمینی گفته می‌شود که از شمال به رود ارس، از جنوب به استان‌های کردستان و زنجان، از شرق به استان گیلان (کوه‌های تالش و مغان) و از غرب به مرزهای ترکیه و عراق محدود می‌شود و نزدیک به ۱۰۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت دارد. در گذشته این نام به سرزمینی گفته می‌شده‌است که از شمال به اران، و از جنوب غربی به آشور و از مغرب به ارمنستان و کردستان ترکیه، محدود می‌شده‌است. و پایتخت آن شهر گنجک بوده‌است در تخت سلیمان در جنوب شرقی مراغه و عرب آن را کزنا و یونانیان گازا می‌نامیده‌اند
از لحاظ تقسیمات سیاسی در سال ۱۳۱۶ خورشیدی استان‌های آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی به عنوان منطقهٔ آذربایجان شناخته شدند. در این تقسیم‌بندی استان اردبیل که در سال ۱۳۷۲ خورشیدی تأسیس شده‌است، جزء استان آذربایجان شرقی بوده‌است. هم اکنون نیز استان‌های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل به‌عنوان منطقهٔ آذربایجان شناخته می‌شوند.
آذربایجان از سمت شمال به جمهوری آذربایجان و ارمنستان، از سمت جنوب به استان‌های کردستان و زنجان، از سمت شرق به استان گیلان و از سمت غرب به ترکیه و عراق محدود شده‌است. این منطقه از مناطق صنعتی، ترانزیتی، راهبردی و مرزی ایران است و منطقه‌ای کوهستانی و نسبتاً پربارش می‌باشد.
نام
نام آذربایجان معرب آتروپاتکان (مکان آتروپات) است. ریشه نام به سردار پارسی هخامنشیان، آترپات برمی‌گردد . آتروپات ساتراپ (والی) ایرانی بود که بخش‌های شمال ایران را در زمان حمله اسکندر از اشغال حفظ کرد.[.۶][۷]
نام آذربایجان در سال ۱۹۱۸ و طی کنگره حزب مساوات جایگزین نام اصلی و تاریخی قفقاز، اران و آلبانی شد. این نام‌گذاری با هدف جدایی آذربایجان ایران انجام شد.
در سال ۱۹۱۷ دولت مساوات در قفقاز نام آذربایجان نیز از آن جهت بر این مناطق گذاشته که گمان می‌رفت با برقراری جمهوری‌ای به نام آذربایجان، آذربایجان ایران و این جمهوری با هم یکی شوند و آذربایجان ایران از این کشور جدا شود در همان زمان مخالفت‌هایی با این نام گذاری در ایران انجام شد. در همین راستا حتی مارکوارت آلمانی به این کار اعتراض کرد که این اعتراض در نشریه ایرانشهر ترجمه و چاپ گردید.
در پیمان‌نامه‌های ترکمن‌چای و گلستان به بخش شمالی رود ارس نام آذربایجان داده نشده‌است.
تنها در قرن بیستم هست که نام آذربایجان و آذربایجانی ماهیت قومی بخود می‌گیرند.
جغرافیا در ایران امروز
آذربایجان شامل استان‌های آذربایجان شرقی(جمعیت ۳٬۶۰۳٬۳۵۹) ، آذربایجان غربی(جمعیت ۲٬۸۷۳٬۴۵۹) و اردبیل(جمعیت ۱٬۲۲۷٬۷۹۲) است و بزرگ‌ترین شهر آن کلان‌شهر تبریز می‌باشد. بزرگ‌ترین شهرهای آذربایجان به ترتیب جمعیت تبریز (۱٬۳۷۸٬۹۳۵ نفر)، ارومیه (۵۷۷٬۳۰۷ نفر)، اردبیل (۴۱۲٬۶۶۹ نفر)، خوی (۱۷۸٬۷۰۸ نفر)، پیرانشهر (۱۵۹٬۴۰۵ نفر)، مراغه (۱۴۶٬۴۰۵ نفر)، مهاباد (۱۳۳٬۳۲۴ نفر)، مرند (۱۱۴٬۱۶۵ نفر) و میاندوآب (۱۱۲٬۹۳۳ نفر) می‌باشد. گاهی استان زنجان نیز جزو آذربایجان شمرده می‌شود.
سرزمین‌های پیرامون دریاچه ارومیه، همواره یکی از مناسب‌ترین شرایط زندگی را در فلات ایران فراهم آورده‌است. این منطقه از نظر تجاری نیز منطقه حساسی محسوب می‌شده چرا که بر سر راه بازرگانی قفقاز و هم‌چنین راه شرقی غربی که به دریای سیاه می‌پیوسته، واقع بوده‌است. حتی امروزه نیز دروازه ورود به اروپا و مسیر ترانزیت اروپا به آسیای میانه محسوب می‌شود.
آذربایجان حدود ۱۰۰۸۲۵ کیلومتر مربع مساحت دارد. این منطقه دارای ۱۷ رود و ۲ دریاچه از جمله دریاچه ارومیه است که دو حوزه آبریز اصلی منطقه شامل دریای خزر و دریاچه ارومیه می‌باشد.
بلندترین بخش منطقه کوه سبلان با ارتفاع ۴۸۱۱ متر از سطح دریا است. دیگر کوهای استان عبارت‌اند از کوه سهند (۳۷۱۰)، کوه بزقوش (۳۳۰۶)، سیاه کوه (۳۵۷۸)، کوه قبله داغ (۳۱۸۹)، کوه چال داغ (۳۲۸۵)، کوه جلاداغ (۳۲۵۵) و کوه چلیکان (۳۲۳۰).
از لحاظ آب هوایی سه اقلیم در منطقه آذربایجان وجود دارد. مدیترانه‌ای با باران بهاری که بیشتر سطح سه استان دارای این اقلیم است. نیمه بیابانی سرد که اقلیم شمال غربی آذربایجان شرقی و شمال اردبیل است و اقلیم کوهستانی سرد که مابین کوه‌های سهند و سبلان و هم چنین بخش غربی آذربایجان غربی دارای این اقلیم هستند.
گاهی نخجوان و زنجان نیز جزوی از منطقه آذربایجان به شمار آمده‌اند و گاهی تنها مناطقی که امروز سه استان اردبیل، آذربایجان شرقی و غربی کنونی هستند جزو آذربایجان بشمار آمده‌اند: در دانشنامه بریتانیکا حدود آذربایجان از شمال به رود ارس از غرب به عراق و ترکیه از جنوب به استان زنجان و از شرق به استان گیلان محدود است که مساحتی حدود ۱۰۰٫۰۰۰ کیلومتر مربع را شامل می‌شود .
تعریف آذربایجان به نظر دانشمندان، اطلسها و منابع کتبی
نظر تاریخ‌نگاران معاصر
حدود و مرز آذربایجان در طول تاریخ از دید جغرافی‌دانان و جهانگردان متفاوت بوده‌است. نقشه‌های موجود از قرن پیش از بیستم، آن را جنوب ارس ترسیم کرده‌اند. بنابر نظر سویچسکی،. در منابع کتی، به ندرت آران با آذربایجان یکی شمرده شده‌است. منابعی نیز آران را جزو ارمنستان شمرده شده است .بنابر نظر گروهی از دانشمندان، اطلاق نام آذربایجان به حاکمیت دولت مساوات برای جمهوری نوین آذربایجان، یک امر سیاسی برای جدایی آذربایجان تاریخی (آذربایجان ایران) بوده‌است و آذربایجان تاریخی را شامل نمی‌شود .
بنابر نظر پروفسور بورنوتیان، در دوران صفویه، بخاطر گرفتن مالیات، برخی از سرزمین‌های شمال ارس جزو آذربایجان حساب می‌شد. اما این رسم در قرن هجدم و نوزدهم میلادی به تدریج از بین رفت و برای تاریخ‌نگاران مسلمان محلی قفقازی، مانند میرزا جمال جوانشیر و میرزا آدیگوزل بگ، و تاریخ‌نگاران دیگر مسلمان قفقازی، آذربایجان واقع در جنوب ارس بوده‌است .
بنابر نظر مایکل کروسانت، بخش‌هایی از آران جزو ارمنستان نیز آمده است .
احمد کسروی معتقد است:در قرن‌های نخستین اسلام که تازیکان در همه جای ایران رشته فرمانروایی را در دست داشتند اران بیشتر تابع آذربایجان بود و کسی که به عنوان والی برای هر دو از شام یا بغداد فرستاده می‌شد، در آذربایجان می‌نشست، گاهی ارمنستان نیز تابع آنجا بود... از این جاست که از این سه سرزمین یکجا و با هم یاد می‌شد.».
عباس زریاب خویی معتقد است دلیل این تناقض در مورد مرز شمالی آذربایجان در قرن‌های چهارم و پنجم قمری تا زمان یاقوت حموی (قرن هفتم قمری) تسلط مسلمانان بر سراسر آذربایجان و اران و مسلمان شدن اهالی این دو سرزمین است و به همین جهت، جغرافی‌نگاران حدود آران و آذربایجان را گم کردند و از این رو گاهی حد شمالی آذربایجان را تا قسمت‌های خیلی شمالی‌تر رود ارس بالا برده‌اند.
بناب بر نظر بادتولد، نام آذربایجان نیز از آن جهت بر مناطق قفقاز گذاشته شد که گمان می‌رفت با برقراری جمهوری‌ای به نام آذربایجان، آذربایجان ایران و این جمهوری با هم یکی شوند و آذربایجان ایران از این کشور جدا شود . در همان زمان مخالفت‌هایی با این نام گذاری در ایران انجام شد و افرادی مانند شیخ محمود خیابانی، روزنامه جنگل و احمد کسروی در رابطه با این نام‌گذاری شکایت کردند.

در همین راستا حتی مارکوارت آلمانی به این کار اعتراض کرد که این اعتراض در نشریه ایرانشهر ترجمه و چاپ گردید .
پس از مهاجرت ترکان سلجوقی به آذربایجان و آران و از بین رفتن زبان‌های بومی و گسترش ترکی و پس از آن تشیع در دو سوی رودخانه ارس و در هر دو سرزمین باعث پیوند هر چه بیشتر مردم هر دو سرزمین گردید و نام آران تحت تاثیر نام آذربایجان که معروف‌تر بود قرار گرفت و در اینجا بارتولد معتقد است در این زمان آران بدون واسطه به آذربایجان ملحق شد.
بنابر نظر چند محقق، در حقیقت در سده‌های گذشته و نقشه‌های پیش از سال ۱۹۱۸ هیچ گاه بخشی که هم اکنون جمهوری آذربایجان نامیده می‌شود، نام آذربایجان بر خود نداشته‌است و همیشه قسمت جنوبی رود ارس که هم اکنون در ایران قرار دارد آذربایجان نامیده می‌شده‌است و قسمت‌های شمال غربی رود ارس آلبانیا و سرزمین‌های شمال شرق رود ارس شروان نام داشته‌است و در دوران شوروی نام آذربایجان بر این مناطق گذاشته شد.
در جغرافیای دوران اسلامی، بسیار وقت‌ها آران و شروان دو ناحیه جداگانه از هم نیز حساب می‌شوند و شروان از دوران عباسیان تا دوران صفویان، زیر حاکمان محلی به نام شروانشاه بوده است. و در منابعی نیز آران بخشی از ارمنستان آمده است.
بنابرنظر ولادمیر مینورسکی, منطقه جمهوری آذربایجان از لحاظ تاریخ نامش آلبانیای قفقاز بوده‌است و در دوران اسلامی به آن آران می‌گفتند
نام گذاری دولت مساوات در قفقاز و واکنش ایران
بناب بر نظر بادتولد، نام آذربایجان نیز از آن جهت بر مناطق قفقاز گذاشته شد که گمان می‌رفت با برقراری جمهوری ای به نام آذربایجان، آذربایجان ایران و این جمهوری با هم یکی شوند و آذربایجان ایران از این کشور جدا شود بارتولد می‌گوید: «نام آذربایجان برای جمهوری آذربایجان از آن جهت انتخاب شد که گمان می‌رفت با برقراری جمهوری آذربایجان، آذربایجان ایران و جمهوری آذربایجان یکی شوند... نام آذربایجان از این نظر برگزیده شد. هر گاه لازم باشد نامی انتخاب شود که بتواند سراسرجمهوری آذربایجان را شامل گردد، در آن صورت می‌توان نام اران را برگزید».
در همان زمان مخالفت‌هایی با این نام گذاری در ایران انجام شدو در ایران, افراد و رسانه ها, شیخ محمود خیابانی، و روزنامه جنگل و روشنفکران آذربایجانی ایرانی واکنش منفی به این نامگزاری نشان دادند.
احمد کسروی در شهریاران گمنام می‌نویسد: «شگفت است که آران را اکنون «آذربایجان» می‌خوانند. با آن‌که آذربایجان یا آذربایگان نام سرزمین دیگریست کهدر پهلوی آران و بزرگ‌تر و شناس‌تر از آن می‌باشد و از دیرین زمان که آگاهی در دست هست، همواره این دو سرزمین از هم جدا بوده و هیچ‌گاه نام آذربایجان بر آران گفته نشده‌است. ما تاکنون ندانسته‌ایم که برادران آرانی ما که حکومت آزادی برای سرزمین خود برپا کرده و می‌خواستند نامی نیز بر آنجا بگذارند برای چه نام تاریخی و کهن خود را کنار نهاده، دست یغما به سوی آذربایگان دراز کردند؟! و چه سودی را از این کار شگفت خود امیدوار بودند؟!این خرده‌گیری نه از آنست که ما برخاسته آذربایگانیم و تعصب بوم و میهن خود نگه می‌داریم. چه آذربایگان را از این کار هیچ‌گونه زیان نیست، بلکه از اینست که برادران آرانی ما در آغاز زندگانی ملی و آزاد خود پشت‌پا به تاریخ و گذشته سرزمینشان می‌زنند و این خود زیانی بزرگ است. و آنگاه تاریخ، مانند چنین کار شگفت سراغ ندارد.
در همین راستا استاد مارکوارت آلمانی یک مقاله نوشت که در نشریه ایرانشهر ترجمه و چاپ گردید . استاد مارکورات در این مورد نوشتند: «پیش از همه لازمست که حکومت ایران با استناد تمام عناصر ملت ایرانی بدون تفریق زبان و مذهب برضد اسعتمال نام «آذربایجان» که جمهوریت تاتار قفقازی بر خلاف حقیقت علمی و بدون استحقاق بخود چسپانده‌است یک اعتراض سختی و قطعی بعمل بیاورند. در صفحات تاریخ بقدری کافی ثابت و مبرهنست که آذربادگان و یا آذربایجان که عربها آذربیجان نوشته‌اند در تمام ازمنهٔ تاریخی در شمال ایران تا رود ارس امتداد داشت و در ابتدا قسمتی از ایالت شمالی ایران یعنی مدی را تشکیل میداده‌است. این قسمت از ایالت مدی در زمان استیلای ایران از طرف اسکندر در زیر ادارهٔ ساتراپ یعنی حاکم آنزمان که آتروپات (آذرباد) نام داشت دم از استقلال می‌زد و از نام این ساتراپ آتروپاتکان یا آذربادگان نامیده می‌شد. گرچه یکی از جانشینان آتروپات (آذرباد) که آرتابازان نام داشت حوزهٔ حکومت خود را وسعت داده و از شمال و شمال غربی تا کوه‌های قفقاز و تا گرجستان رسانید ولی این توسیع مملکت موقتی بود زیرا پس از تاسیس سلطنت ارمنستان شرقی از طرف آرتاکسیس باز آنقسمت پس داده شد. و اما مملکتیکه در شمال رود ارس بود و امروز اکثر اهالی آن تاتار هستند در زمان قدیم آلبانی نامیده می‌شد که بزبان پارسی میانه یعنی پهلوی و بسریانی اران (بتشدید راء) می‌گفتند و در کتب مورخین عرب نیز الران مذکور است. این تعبیر در تاریخ زندگانی شاه اسماعیل و در تاریخ کردستان تالیف شرف الدین بتلیسی پیش می‌آید. دولت روس بدبختانه این تعبیر تاریخی یعنی «اران» را بکار نبرده‌است در صورتیکه بعضی نامهای دیگر تاریخی را مانند فرغانه و غیره چنانکه هم می‌بایست نگهداشت. این دو مملکت اران و آذربایجان که اولی در شمال و دویمی در جنوب رود ارس واقع است با استثنای گوشهٔ شرقی آن یعنی شیروان امروزی از حیث روابط نژادی اساساً و بکلی متفاوت هستند و تا عهد مغولها هر یک از اینها تاریخ جداگانهٔ مخصوص برای خود داشته‌است. و بدینجهت باید هر یک از اینها علاحده بزیر تدقیق و تحقیق گذاشته شود .
ولادمیر منیورسکی هم می‌گوید که این نامگزاری دولت مساوات در زمان نوری پاشا انجام گرفت .
محمدجواد مشکور نیز نوشته‌است: «ایالت اران که در دوران اسلامی به این نام مشهور بود از زمان ترکان قراقویونلو و آق قویونلو تا جنگ جهانی اول «قراباغ... (باغ سیاه یا باغ بزرگ) خوانده می‏شد. پس از شکست روسیه تزاری مردم آن ناحیه دعوی استقلال کرده در سپتامبر سال ۱۹۱۸ میلادی حکومتی به نام آذربایجان تحت نفوذ دولت عثمانی تشکیل دادند. غرض از این نامگذاری این بود که از ضعف دولت مرکزی ایران در اواخر قاجاریه استفاده کرده آذربایجان ایران را که مردم آن مانند اهالی قره‏باغ به لهجه‏های ترکی سخن می‏گفتند با آذربایجان ساختگی به هم پیوند داده و در دو سوی رود ارس حکومتی تحت نفوذ عثمانی تشکیل دهند ولی ترکان بزودی شکست‏خورده و امپراتوری عثمانی تجزیه شد .
آزادیستان
در دوران شیخ محمود خیبانی، هم بخاطر اهمیت آذربایجان در تاریخ ایران و هم بخاطر جدایی از آذربایجان مساواتیها در قفقاز، نام آزادیستان برای آذربایجان انتخاب گردید .
اطلس‌ها و نقشه‌ها
نقشه‌های موجود از قرن پیش از بیستم، آذربایجان را جنوب ارس ترسیم کرده‌اند. ابن حوقل با ارائه تصویر جداگانه از سه ناحیه ارمینیه، آذربایجان و اران در اثر خود، رود ارس را مرز میان آذربایجان و اران دانسته و می‏گوید: «دریای خزر از مغرب به اران و حدود سریر و بلاد خزر و بخشی از بیابان غزان محدود است. او شهرهای برذعه، جنزه (گنجه)، شمکور، شماخیه، شروان، شابران، قبله و شکی را از سرزمین اران، و شهرهای اردبیل، داخرقان، تبریز، سلماس، خوی، برکری، ارومیه، مراغه، اشنه، میانج، مرند، برزند را جزو آذربایجان معرفی کرده است .
•     
بازسازی نقشه هرودوت که سرزمین مادها را در زیر رودخانه ارس نشان می‌دهد در ۴۵۰ سال پیش از میلاد.
•     
نقشه کشیده شده در سال ۱۹۱۱ امپراطوری مغول را نشان می‌دهد. منطقه آذربایجان در زیر رود ارس نشان داده شده‌است.
•     
نقشه جهان ترسیم شده در قرن دهم توسط ابن حوقل. در این نقشه آذربایجان و اران در یک منطقه نشان داده شده‌است.
•     
نقشه آلبانیا و گرجستان و قفقاز را در سال ۱۶۹۷ نشان می‌دهد.
•     
یک نقشه کلاسیک که از اوراسیا که مناطق ماد و آلبانیای قفقاز را که توسط رود ارس از هم جدا شده‌اند را نشان می‌دهد.(۱۷۱۱)
•     
نقشه دقیق آذربایجان و آران و ارمنستان: آران در شمال رود ارس و جنوب رود کورا (کوروش) قرار دارد. از ابن حوقل
•     
ساده شده نقشه ابن حوقل در کتاب ترجمه دکتر جعفر شعار از کتاب صورت الارض آمده‌است که از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، سال ۱۳۴۵
•     
نقشه مناطق مجزا از هم آلبانیا، ارمنستان و آذربایجان را نشان می‌دهد.(۱۷۱۹)
•     
نقشهٔ امپراطوری ایران، ۱۱۲۶ خورشیدی، نقشه نام منطقه شمال رود ارس را با نام آران مشخص کرده‌است (۱۷۴۷)
•     
نقشه منطقه پایین رود ارس را با نام آذربایجان مشخص کرده‌است و مناطق شمال رود ارس را با نام شیروان و ارمنستان. (۱۷۴۸)
•     
نقشه ایران شامل آذربایجان که توسط رود ارس در شمال محدود شده‌است. (۱۸۳۵)
•     
نقشه ایران که قفقاز و گرجستان را به تصویر می‌کشد. (۱۸۵۶)
•     
نقشه قفقاز روسیه را نشان می‌دهد بدون نام آذربایجان در شمال رود ارس (۱۸۶۲)
•    1864 Johnson Map of Turkey, Persia & Arabia (Iran, Iraq, Afghanistan).JPG
نقشه منطقه زیر رودخانه ارس را با نام آذربایجان مشخص کرده‌است و مناطق بالای رود ارس را با نام گرجستان مشخص کرده‌است. (۱۸۶۴)
•     
نقشه تقسیمات اداری را از قفقاز روسیه نشان می‌دهد که نام‌های باکو، الیزابت پل، گرجستان ایروان و دربند در میان دیگر نام‌ها را نشان می‌دهد. (۱۸۸۲)
•     
نقشه ایران و مناطق تحت نفوذ روس و انگلیس را نشان می‌دهد. منطقه زیر رود ارس با نام آذربایجان نشان داده می‌شود. (۱۹۰۷)
•     
منطقه آذربایجان با مرز شمالی آن یعنی رود ارس مشخص شده‌است. (۱۹۰۹)
منابع کتبی و تاریخی اندر تعریف آذربایجان
منابع پیش از اسلامی
استرابو جغرافینگار یونانی، در دفتر یازدهم جغرافی، از آلبانیا (آران و شروان دوران اسلامی)، آتروپاتین و و ارمنستان نام می‌برد، و می‌گوید که رود ارس، مرز آتروپاتین از جنوب و ارمنستان از شمال می‌گذرد
در تاریثخ پلینی، حدود آتروپاتین تا رود است است و رود ارس از میان ارمنستان بزرگ با آتروپاتین می‌گذارد
در زمان ساسانیان، آذربایجان به شکل باستانی آتورپاتکان خوانده شده است . در کتیه شاپور، آذربایجان یکی از استانهای ایرانشهر در کنار ارمنسستان، ایبریا (گرجستان امروزی)، آلبانیا (آران و شروان)، و بلاشکان حساب شده است.
منابع پس از اسلامی
 
برگی از کتاب مجمع التوارخ حافظ ابرو ذکر عزیمت کردن اغوز به جانب آران و موغان سده نهم هجری قمری مکتب هرات موزه رضا عباسی.
ابن فقیه ابوبکر احمد بن اسحاق همدانی در کتاب البلدان در سال ۲۹۰ هجری قمری حدود آذربایجان را اینطور شرح می‌دهد که:«آذربایجان از یک سو رود ارس و از سوی دیگر مرز زنجان و حدود دیلمستان و طارم و گیلان را شامل می‌شود.
اصطخری که از جهانگردان و جغرافی نگاران معروف قرن‌های سوم و چهارم هجری است، در کتاب المسالک و الممالک خود فصلی دارد تحت عنوان «ذکر ارمینیه و آران و آذربایجان. وی از شهرهای آذربایجان، چنین یاد کرده‌است: اردویل (اردبیل)، مراغه، اُرمیه (ارومیه)، میانه و خونه، بروانان(؟) دیرخقان (دهخوارگان، آذرشهر فعلی)، سلماس، نشوی (نخجوان)، مرند، برزند، ورثان، موقان، جابروان، واشنه (اشنویه فعلی). اصطخری، دبیل (= دوین) را مرکز ارمینیه، بردع را مرکز اران و اردبیل را مرکز آذربایجان نوشته‌است به نوشته وی: «حدود آذربایجان» از تارم (طارم) تا حدود زنگان تا دینور تا حلوان تا شهر زور تا دجله و به حدود ارمینیه بازگردد.
 
نقشه از محمود کاشغری نام آذربایجان با عنوان ارض آذربادگان در نقشه مشخص است.
ابن حوقل در کتاب صوره‌الارض، شهرهای مراغه، تبریز، ارومیه، خوی، سلماس، برکری، اردبیل، داخرقان، اشنه، میانج، مرند، برزند و غیره، جزو شهرهای مهم آذربایجان ذکر شده‌اند.
در کتاب حدودالعالم این سه منطقه آران و ارمنستان و آذربایجان جدا از هم ذکر شده‌اند .
ابن رسته از جغرافی‌نگاران سده سوم و اوایل سده چهارم هجری، در کتاب خود به نام اعلاق‌النفیسه آران را جزو ارمنستان دانسته و حدود آذربایجان را اینطور دانسته‌است:«حوزه‌های آذربایجان عبارتند از: اردبیل و مرند، باخروان، ورثان و مراغه و حوزه‌های ارمینیه به قرار زیر است: آران و جرزان، نشوی، خلاط، دبیل و سراج و صغدبیل باخیس و ارجیش، سیجان، شهرباب ابواب.
مقدسی که بین آران و ارمنستان و آذربایجان تفاوت می‌گذارد، سلماس و ارومیه و مراغه و خوی را جزو ارمنستان شمرده است و شهرهای آذربایجان را: رسبه، تبریز، جابروان، خونج، میانج، سراة، بروی، ورثان، موقان، میمذ و برزند ذکر کرده‌است.
ابن ندیم و یاقوت حموی آذربایجان را جز مناطق فهله میدانند و زبانش را فهلوی خوانده اند
ذکریا قزوینی مولف کتاب آثارالبلاد و اخبار العباد از نویسندگان قرن هفتم هجری، آذربایجان را سرزمینی پهناور بین اران و کوهستان می‌داند و می‌گوید شهرها، روستاها، کوه‌ها و رودخانه‌ها در آن سرزمین بسیار است.
در ترجمه فارسی یاقوت حموی از دانشمندان قرن هفتم هجری که پیرامون حدود آذربایجان نوشته چنین آمده‌است: «حدود آذربایجان از بردعه تا مشرق تا از زنجان در مغرب و از سمت شمال به سرزمین‌های دیلم، جیل (گیلان) و طرم (طارم) است. و او (آذربایجان) اقلیم بزرگ و وسیعی است و از شهرهای مشهورش تبریز امروزه مرکز و بزرگترین شهر آذربایجان است و قبلاً مرکز آن مراغه بود و از شهرهایش خوی، سلماس، ارومیه، اردبیل، مرند و غیره‌است محمد جواد مشکور باور دارد یاقوت در مورد تعیین حدود آذربایجان دچار اشتباه شده‌است. عبارت یاقوت را چنین تصحیح کرده‌است: «حد آذربایجان از شمال بردعه از شرق بلاد، دیلم و گیلان و از مغرب از زنجان از جنوب بلاد طارم و زنجان است.
بر پایه این گفتهٔ یاقوت، بخشی از اران تا بردعه نیز جزو آذربایجان بوده‌است. ولی در کتاب دیگر خود «گزیده مشترک» رود ارس را مرز میان آذربایجان و اران دانسته‌است.
گاهی زنجان را نیز به عنوان بخشی از آذربایجان به حساب می‌آورند. حسین آلیاری بر پایه نوشته جغرافی دانان و گردشگران اسلامی حدود آذربایجان را اینطور می‌نویسد:تبریز، اردبیل، مراغه، خنج، ورثان، سیر [سنه]، میانج [میانه]، برزه [جنوب دریاچه ارومیه]، ارومیه، جابروان [جنوب دریاچه ارومیه]، خوی، مرند، گلسره [کولسره] در ۵۳ کیلومتری مراغه در شرق گل تپه، باجروان، برزند [در شمال اردبیل]، سلماس، شیز [گنجک = تحت سلیمان]، سلق [رستاق السلق]، نریز [در مشرق ارومیه]، سندبابا، سابرخاست، سراو [سراب جغرافی‌نویسان اسلامی سراه ضبط کرده‌اند]، ماینهرج [میان دینوروسیر] بذ، میمذ، نیر، زنجان.
حمدالله مستوفی از ۹ تومان بلاد اداری آذربایجان در دوران ایلخانیان اینطور یاد می‌کند و زنگیان (زنجان) و نخجوان را نیز جزوی از آذربایجان می‌داند:۱- تومان تبریز شمال سه شهر (تبریز – اوجان – طسوج). ۲- تومان اردبیل: دو شهر اردبیل و خلخال است. ۳- تومان پیشگین (مشگین). در این تومان، شهرهای پیشگین، خیا و اوناد، ارجاق، اهر، تکلفه، و کلئبر (کلیبر) قرار داشتند. ۴- تومان خوی: شامل چهار شهر، خوی، سلماس، ارومیه و اشنویه بود. ۵- تومان مراغه مرکب از شهرهای مراغه، و هخوارقان، نیلان بود. ۷- در تومان مرند، شهرهای مرند، دزمار، زنگیان، ریوز (زنوز) گرکر (گرگر) ذکر شده‌است. ۸- تومان نخجوان نیز، شامل شهرهای نخجوان، اردوباد، آزاد و ماکویه. ذکری از تومان نهم در کتاب حمدالله مستوفی نشده و واضح نیست. تنها در آغاز بحث از آذربایجان، آن را به نه تومان تقسیم کرده‌است هم او از کنار آب ارس تا آب کر را بین‌النهرین و اران و از کنار آب کر تا دربند [باب‌الابواب] را ولایت شروان نامیده‌است.
تاریخ آذربایجان
پیش از آمدن مادها، می‌توان به حکومت ماننایی‌ها اشاره کرد. زبان ماننایی‌ها روشن نیست اما بخشی از نامهای سرداران آنها آریایی است. و در کل، زبان واحدی در بین ماننا حاکم نبود. اما، ماننایی‌ها بر تحت نفوذ ایرانی-شدن قرار داشتند و نامهای ایرانی مانند دیاکو و بغدادتی و اودکی و ازآ همگی نامهای ایرانی هستند که در میان آنها دیده می‌شود. همچنین در این دوره، می‌توان به حکومت اورارتویی اشاره کرد که اندکی از بخشهای آذربایجان غربی را شامل می‌شدند.
با آمدن اقوام آریایی مادها به فلات ایران، اقوام غیرآریایی با ایشان آمیخته شدند و در یک اتحاد، پادشاهی ماد را به وجود آوردند.
مادها که تأثیر عمیقی بر تاریخ منطقه آسیای غربی گذاشت که مهم‌ترین آن نابود کردن حکومت آشور بود.
ماد از دو بخش ماد کوچک و ماد بزرگ تشکیل می‌شد. که ماد کوچک آذربایجان امروزی است و ماد بزرگ شامل همدان، تهران، کرمانشاه و اصفهان می‌شود. پایتخت ماد هگمتانه (همدان امروزی) بود که تلفظ آن به یونانی اکباتان نامیده می‌شد. مادها نخست دولت متمرکز و مقتدر را در فلات ایران پایه گذاری کردند و در داخل و خارج فلات ایران آغاز به گسترش قلمروی خویش کردند.
گسترش قلمرو ماد هم زمان شد با قدرت گیری پارسیان در جنوب غربی ایران. نیاکان هخامنشیان با پادشاهان ماد در ارتباط بودند و عقیده بر این است که فرمانبردار مادها بوده‌اند. به گونه‌ای که وقتی پادشاه ماد از اقدامهای کورش بزرگ که نواده دختری او بود خبردار شد و اورا به هکمتانه فراخواند، خودداری کورش از رفتن به دربار ماد به عنوان سرکشی وی برداشت شد. برخورد پارسیان و مادها سرانجام به سرنگونی پادشاهی ماد انجامید که البته نقش گروهی از درباریان ماد که با کورش همکاری می‌کردند تأثیر فراوان در این رخداد داشت.
در زمان هخامنشیان، ماد کوچک (آذربایجان) به عنوان یکی از ساتراپ‌ها اداره می‌شد. در اوایل دولت هخامنشی، بعد از خودکشی کمبوجیه در مصر و آشوب در شاهنشاهی، ماد نیز شورش کرد. این شورش به سختی توسط داریوش سرکوب شد. در اواخر دوران هخامنشی و هم زمان با لشکر کشی اسکندر به ایران ساتراپ ماد کوچک فردی بود به نام آتورپات (آذرباد)، وی توانست ماد کوچک را از حمله اسکندر حفظ کند. بعد از آن ماد کوچک به نام او ماد آتورپاتن یا آتورپاتگان نامیده شد.
در زمان سلوکیان و اشکانیان آذربایجان خودمختاری نسبی داشت. که البته اساس کشورداری سلوکیان و پس از آن اشکانیان بر استقلال نسبی استان‌ها استوار بود. در زمان سلوکیان به نظر می‌رسد خاندان آتروپاتن هم چنان بر آذربایجان حکم می‌راندند.
در زمان اشکانیان وضعیت حکومت آذربایجان چندان روشن نیست ولی می‌توان حدس زد مانند دیگر نقاط ایران تحت سیطره خاندانهای زمیندار(فئودال) با نفوذ و مطیع اشکانیان اداره می‌شده‌است. مشکل آذربایجان در زمان اشکانیان یورشهای سهمگین آلانها و گرجیها از قفقاز بود. که باعث ویرانی و غارت فراوان می‌شدند. برای دفع ایشان شاهنشاهان اشکانی خود وارد کارزار می‌شدند.
در زمان ساسانیان آذربایجان اهمیت ویژه‌ای یافت. یکی از سه آتشکده معتبر ساسانیان، آتشکده آذرگشنسب، در شیز واقع در آذربایجان قرار داشت. پادشاهان ساسانی در ایام سختی به زیارت آن می‌شتافتند و هدایای بسیار تقدیم می‌کردند. این آتشکده نشانه اتحاد دین و دولت بود و نماد دولت ساسانی بشمار می‌رفت. در بیشاپور کازرون کتیبه‌ای وجود دارد که نام خاندانهای فئودال اوایل حکومت ساسانیان در آن ثبت شده‌است. برای آذربایجان از خاندانی به نام وراز Varaz نامبرده شده‌است که گویا محل اقتدار ایشان آذربایجان، آران و ارمنستان بوده‌است.
در زمان حکومت ساسانیان، اقوام ترک نژاد خزر به قفقاز وارد شدند. قباد پدر انوشیروان با تلاش فراوان ایشان را عقب راند و دژهای مستحکمی در دربند قفقار برای جلوگیری از یورشهای آنها بنا کرد، رومیان نیز هر ساله مبالغی برای نگهداری این دژها به دولت ساسانی می‌پرداختند. از رویدادهای مهم آذربایجان در زمان ساسانیان جنگ سرنوشت ساز بهرام چوبین با خسروپرویز در این استان بود که به شکست بهرام انجامید. دیگر رویداد مهم وارد شدن هراکلیوس امپراتور روم به آذربایجان بود که منجر به ویرانی آتشکده آذرگشنسب شد.
یاقوت حموی (درگذشته ۶۲۶ ق.) می‌نویسد: «ابن مقفع گفته‌است آذر به زبان پهلوی نام آتش است و بایگان، نگهدار آن که روی هم معنای آن آتشکده یا نگاهدارندهٔ آتش می‌شود و این درست‌تر است زیرا آتشکده در این ناجیه بسیار بوده‌است... مردم آن نیکوروی‌اند و گونه‌های ایشان به سرخی مایل است و پوستی لطیف دارند. ایشان را زبان مخصوصی است که آذری گویند و جز خودشان کس آن را نمی‌فهمد.
پس از حمله اعراب
در زمان حمله اعراب در مدارک رومی و ارمنی نام سپاهبد و شاهزاده آذربایجان رستم پسر فرخ هرمز آورده شده‌است. که البته با توجه به متن شاهنامه در بخش نامه رستم فرخزاد به برادرش به نظر می‌رسد درست باشد.
چو نامه بخوانی تو با مهتران/برانداز و برساز لشکر بران
همی تاز تا آذرآبادگان/ دیار بزرگان و آزادگان
همیدون گله هرچه داری ز اسب/ببر سوی گنجور آذرگشسب
ساسانیان پی درپی از اعراب شکست خوردند و در قادسیه رستم فرخزاد کشته شد. در ۶۲۲ میلادی در نهاوند (دروازه ماد آتورپاتن) پیروزان سردارایرانی بار دیگر با عربها مقابل شد. جنگی سخت رخ داد، ولی شکست به ایرانیان افتاد. آنگاه ماد آتورپاتن (آذربایجان) در برابر حمله اعراب بی دفاع گشت و اثری از لشکر شاهنشاهی نماند.
اعراب به آذربایجان نیز مانند دیگر نقاط ایران سرازیر شدند. به نظر می‌آید در قرنهای اول و دوم هجری تعدادشان در آذربایجان زیاد بوده‌است. کسروی این امر را به دو دلیل دانسته یکی اینکه مردمان آذربایجان بسیار پایداری کردند به گونه‌ای که مسلمانان آذربایجان را به عنوان(الاراضی المفتوحه عنوه) یعنی «سرزمین‌های به زور گرفته شده» می‌شمردند که در فقه حکم خاص دارد. و دوم سرسبزی این دیار. از عشیره‌های عرب که در قرون اول و دوم هجری به آذربایجان وارد شدند بنوتغلب، یمانیان و حمدانیان ثبت شده‌است. آذربایجان در قرنهای ابتدایی ورود اسلام به ایران از کانونهای عمده مقاومت وشورش ایرانیان در برابر اعراب و عمال خلیفه بود و مردمانش همه گاه در حال زد و خورد با تازیان بودند.
معروف‌ترین این قیامها، قیام خرمدینان در حدود آذربایجان و جبال است. بنیانگذار این قیام جاوید بن سهل بود که سپس توسط بابک خرمدین به اوج رسید. ازدواج بابک با دختر واساک یکی از شاهزادگان ارمنی اتحاد عظیمی را در شمال بر ضد عباسیان ایجاد کرد. خرمدینان مدت طولانی توانستند در مقابل خلیفه و سرداران عرب مقاومت کنند و چهار بار سپاه بزرگ خلیفه را مغلوب کردند. در نهایت خلیفه سردار ایرانی‌تبار خود خیذر بن کاووس (افشین) شاهزاده اشروسنه (در شمال غرب تاجیکستان امروری) را برای دفع بابک فرستاد. افشین با حیله به قلعه بابک دست یافت بابک به ارمنستان گریخت اما سهل ابن سنباط شاهزاده ارمنستان او را به دشمنان فروخت. بابک را به بغداد بردند. وی پس از شکنجه، کشته شد. کشف ارتباط و همداستانی میان افشین، بابک و مازیار در نهایت به سقوط و مرگ افشین نیز منجر شد.
ورود قبایل ترک به آذربایجان و ترکیزه شدن مردم آذربایجان
در سده‌های نخستین اسلامی ترکان ماورای قفقاز- که ایرانیها به آنها خزر می‌گفتند- مجدد تلاش‌های خود را برای ورود به درون آران و آذربایجان از سرگرفتند، و چندین تلاشِ آنها توسط سپاهیان خلافت عربی عقب رانده شد. در سال ۱۷۸ خورشیدی یک جمع بزرگ از خزرها از گذرگاههای قفقاز به درون اران سرازیر شدند و دست به تخریب و کشتار زدند. خازم ابن خزیمه را هارون الرشید به منطقه فرستاد و او آنها را بیرون راند و دربندهای کوهستانی قفقاز را بازسازی کرد. این حمله را ناشی از تحریکات دولت بیزانس (روم شرقی) درجهت ایجاد دردسر برای خلیفه در مرزهای شمالی کشورش هم می‌دانند و آن را با تلاشهای رومیها برای بازپس گیری ارمنستان و بخش‌هائی از آناتولی که در اشغال عربهای مسلمان بود ارتباط می‌دهند.
نوشته تارخ نویسان سده‌های چهارم و پتجم هجری مانند بیهقی و ابن اثیر نشان می‌دهی که ترکان غُز در اواخر قرن چهارم در آذربایجان بوده‌اند. این گروه ترکان را سلطان محمود ابتدا از آنسوی سیحون به خراسان آورده بود و ابتدا هواداری وی می‌کردند و سپس سر به شورش و نافرمانی برداشتند. گردیزی می‌نویسد: «ارسلان به سلطان گفت:این خطا بود که کردی، اکنون که آوردی همه رابُکش و یا به من دِه، انگشتهای نر ایشان را ببُرم تا تیر نتوانند انداخت.» به هر روی ایشان از خراسان رانده شدند و پس از چند سال آوردگی در ایران و زد و خوردهای فراوان در نواحی دیگر ایران به آذربایجان رسیدند
هم چنین چامچیان تاریخ نگار ارمنی درباره جنگی که بین ایلات غُز و شهریاران محلی آذربایجان (واسپورگان)در سالهای ۴۱۱ و ۴۱۲ هجری قمری در گرفته‌است می‌نویسد:«در این سال ترکان که همچون سیل به آذربایگان رسیده بودندروی به نواحی ارمنستان آورده به واسپورگان درآمدند دست به تاراج و تالان بگشاده بسیار جاها پایمال ساختند».
دکتر محمد جواد مشکور درباره آمدن قبایل ترک به آذربایجان درِ کتاب می‌نویسد:
حوادث متناوب یکی بعد از دیگری آذربایجان را آماج تهاجمات پیاپی قرار داد. بعد از سلجوقیان، دورِ سلسله جنبانی ترکان آتابای یا اتابکان آغاز و با نفوذ این اقوام و گسترش زبان ترکی، سیطرهٔ زبان آذری، محدود و رفته رفته رو به کاهش نهاد.
در زمان سلجوقیان ترک‌های بیشتری به آذربایجان روی آورده‌اند. با ادامه تسلط ترکان در دوران اتابکان باز هم عده ترک‌ها در آن سرزمین فزونی یافت و مآلاً زبان ترکی رونق بیشتری گرفت.
حکومت ترکمانان آق قویونلو و قراقویونلو و اسکان آن‌ها در آذربایجان بیش از پیش موجب رونق ترکی و تضعیف زبان «آذری» شد.
جنگ‌ها و عصیان‌هایی که در فاصلهٔ برافتادن و برخاستن صفویان، پیش آمد سربازان ترک بیشتری را به آذربایجان سرازیر کرد. وجود قزلباش‌های ترک نیز مزید بر علت شد و زبان ترکی را در آن سرزمین رونق بخشید.
اران تحت سلطه حاکم آذربایجان
به گفته عنایت الله رضا، اران بعد از دوره حمله مغول گاه تحت فرمان شروانشاهان و گاه تحت نفوذ فرمانروایان آذربایجان بود. این در حالی است که ریچارد فرای می‌گوید اران بعد از هجوم مغول، تحت فرمان حکمرانان آذربایجان بود.
 
نخچوان من کوره آذربیجان ۱۳٫۱۱٫۱۴۰۰ متن اصلاح شده
 
نخچوان من کوره آذربیجان ۱۳٫۱۱٫۱۴۰۰
 
قره باغ در دوره صفویه
 

قره باغ در دروه صفویه، متن اصلاح شده
 

فرمان کریم خان زند، سند اصلی
 

فرمان کریم خان زند، سند اصلی
در کتاب حدودالعالم این سه منطقه آران و ارمنستان و آذربایجان جدا از هم ذکر شده‌اند.
«محمد بن نجیب بکران» در کتاب «جهان نامه» که آن را به سلطان محمد خوارزمشاه تقدیم کرده‌است درباره حدود آذربایجان می‌نویسد :
«کر جیحونی است در حدود آذرباذکان بر سه فرسنگی شهر بردعه که آن را کر خوانند.
"از آذرباذکان جنزه کنجه را خوانند هم از حدود آذرباذکان نشوی نخجوان را خوانند آذرباذکان ولایتست و قصبه آن را اردبیل خوانند.
«اندراب در آذرباذکان شهری معروفست که آنرا بردعه خوانند.
در سندی از دوره تیموریان (۱۴۰۰ میلادی) «نخجوان من کوره آذربیجان» ذکر شده‌است.
"مناصب الکاء قپانات و سیسجان تومان نخچوان من کوره آذربیجان در دارالقضات معسکر ضفر اثر تصدیق شده که تمامت محدوده شش دانک املاک قریه خوط و شینهر و حالزور اول وادی رودخانه قریه اورط که داخل میانه سنور قریه خوط و بوردی می‌شود و عبور الفاصله متیمد جاری بلسان المتعارف ابودرق ثانی یذهب الذی ذوغالودرق الی الفاصل ایضا ذوغالو زمین و ثانی عبور متصله بالماء مشهور همید...
در دوره صفویه ایالت آذربایجان از چهار بیگلربیگی تشکیل می‌شده‌است:
بیگلربیگی‌های تبریز شامل استان‌های آذربایجان، آستارا، تالش - زنجان - سلطانیه - قاپان (زنگه زور)
بیگلربیگی‌های قره باغ شامل گنجه، پرتو، برگشاد، لوری و جوانشیر
بیگلربیگی‌های چخورسعد شامل ایروان، نخجوان، ماکو و بایزید
بیگلربیگی‌های شیروان شامل باکو، شکی، قوبا و سالیان.
شاردن که در دوره صفویه از ایران سیاحت کرده‌است درباره آذربایجان چنین می‌نویسد :
«در دربند از توابع ماد آذربایجان هم چنین چمنزارها و چراگاه‌های عالی وجود دارد.
سام میرزای صفوی در کتاب تذکرهٔ تحفه سامی (سال ۹۶۸ ه. ق) در معرفی میرزا کافی می‌گوید : «از جمله بزرگ زادگان اردوباد آذربایجان است.
باز هم در شناساندن حبیبی برگشادی می‌نویسد:
«از برگشاد آذربایجان».
سندی از دوره صفویه که قره باغ را در قلمرو آذربایجان به حساب آورده‌است :
«... تمامت ششدانک ملک قریه خزاز من اعمال کوچز توابع اران قراباغ من کوره آذربایجان مع حدود اربعه...»
در سال ۱۱۴۷ نادر شاه در جنگی خونین بر عبدالله پاشا غلبه کرد و عبدالله پاشا در جنگ کشته شد. بنابر گفته محمد کاظم مروی او پس از این غلب:
«تدبیر و صلاح چنان دید که: اولا معاوت به ایروان و گنجه نماییم و آن بلده را که معظم بلاد آذربایجان است تسخیر {نماید}»
در عصر زندیه فرمانهائی از دو فرمانروای این سلسله یعنی کریم خان و علی مرادخان وجود دارد که در آنها آزادیهای مسیحیان و مبلغین آنها را تأمین می‏شود. این فرمانها پس از آن صادر شده‌اند که «عمدة المسیحیة پادری فرنسیه حکیم» نزد کریم خان و «عمدة المسیحیه پادری اورانوس حکیم» به حضور علی مرادخان رسیده و خواستار آزادی «پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه» و اینکه «در هر کجا که خواسته باشند توقّف و سکنی کرده، هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشد نزد ایشان آمد و شد کرده، تعلیم گیرند» گردیده‌اند. در همین اسناد گنجه، قراباغ، نخجوان، شروان و قلمرو علیشکر در محدوده مرزهای آذربایجان آورده شده‌است.
متن فرمان کریم خان به شرح زیر بوده‌است:
"فرمان تعالی شد آنکه در این اوان عمدة المسیحیه پادری فرنسیه حکیم‏ وارد حضور و بعرض رسانید که بموجب ارقام سلاطین جنت مکان صفویه‏ انار اللّه برهانهم، همیشه پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه‏ ایران جا و مکان داشته هر یک برسم و آئین خویش بعبادت مشغول و تجار و سوداگران این طایفه بتجارت قیام و عشور و متوجهات حسابی خود را مهمسازی عمال خیریت اعمال دیوان مینموده‏اند، مشروط بر اینکه احدی‏ از آنها مرتکب امری که خلاف ملت مقدس اثنی عشر علیهم صلوات اللّه الملک الاکبر باشد بحسب ظاهر نکرده، احدی را هم با ایشان رجوعی نباشد. و هرگاه‏ جماعت ارامنه بآنها ضرر و نقصانی برساند بخلاف حساب متعرض احوال آنها شوند، بعد از ثبوت آن آنها را ترجمان نمایند و پادریان کرملیان‏ دو نیکان و جزونت و کنحوجی و اکوستن و غیره که در ولایت‏ آذربایجان از شیروان و قراباغ و دار السلطنه تبریز و گنجه و نخجوان و قلمرو علیشکی دار السلطنه اصفهان و الکاء فارس از شیراز و بندرعباس‏ و سایر ممالک محروسه می‌باشند و در هرجا که خواسته باشند توقف و سکنی کرده هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشند نزد ایشان آمدوشد کرده تعلیم گیرند و درس بخوانند نیز ممانعت نکرده‏ چنانچه جماعت مذکوره اموات خود را در مقامی که بجهت مدفون آنها تعیین‏ می‌نمایند بدستور و آئین دین خود برده و دفن نمایند عایق و مانعی جهت آنها نباشد و امداد و اعانت لازمه در باره آنها به عمل آمده احدی نسبت به ایشان‏ ظلم و ستم ننماید. و در خصوص صدق ادعایات و عرض خود ارقام مذکوره را بنظر رسانند. لهذا عالیجاهان بیگلربیگیان عظام و حکام گرام و غیره عمال‏ ولایت محروسه در خصوص امور مذکوره بنحویکه حسب الارقام سلاطین‏ بشروط مذکوره مقرر شده از آنقرار معمول و عشور متوجهات حسابی تجار و سوداگران را باز یافت و تخلف از فرموده مبارک جایز نداشته مراعات ایشان را منظور دارند و در عهده شناسند.
تحریرا فی شهرشوال المکرم سنه ۱۱۷۷."}
میرزا محمد صادق (نامی اصفهانی) در کتاب تاریخ گیتی گشا (در تاریخ زندیه) می‌نویسد":
«رود ارس که از مشاهیر رودهایی کبیرست در وسط آذربایجان جاری و متصل به دریای خزر»
دورهٔ قاجار و پهلوی
انقلاب مشروطه
دوران مدرن
زبان مردم آذربایجان
مینورسکی معتقد است مردم آذربایجان به چندین گویش صحبت می‌کردند (به استناد مقدسی، به ۷۰ زبان در اطراف اردبیل صبحت می‌شد). گرچه امروزه اکثریت مردم آذربایجان با زبان ترکی آذربایجانی صحبت می‌کنند، اما آثاری از زبان ایرانیان پیشین (آذری) باقی مانده‌است و در نزدیکی جلفا و سهند صحبت می‌شود
آذری
ترکی آذربایجانی
فرهنگ
آذربایجانیان بسیار به سایر ایرانیان قرابت دارند، گرچه زبانشان ترکی است. دی‌ان‌ای ساکنین بومی منطقه تفاوتی با دیگر نقاط ایران ندارند،[۱۰۵] و مذهب آنان شیعه است که آنان را از دیگر ترک‌زبانان که سنی هستند متمایز می‌گرداند. علاوه بر این به همراه دیگر اقوام ایرانی نوروز، سال نو ایرانی را با شکوه جشن می‌گیرند.
آذربایجان موسیقی متفاوتی با دیگر مناطق ایران دارد، بسیاری از رقص‌ها و آوازهای محلی (رقص لزگی،...) همچنان اجرا می‌شوند. اگرچه ترکی آذربایجانی زبان رسمی در ایران نیست ولی به آسانی در بسیاری از مکالمات از آن استفاده می‌شود.
بسیاری از شاعرانی که از آذربایجان برخاسته‌اند، اغلب هم به زبان ترکی و هم به زبان فارسی شعر سروده‌اند، مانند نسیمی، شهریار، فوضولی، شاه اسماعیل خطایی و غیره. ترکی آذربایجانی زبان دربار بسیاری از سلسله‌های ایرانی از آق‌قویونلو تا صفویان و قاجاریان بوده‌است.
از آذربایجان به عنوان یکی از بخش‌های اصلی ایران، به مراتب در ادبیات فارسی به نیکی یاد شده‌است.
•    از ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی
گزیده هر چه در ایران بزرگان        زآذربایگان و ری و گرگان
•    نظامی گنجوی
از آنجا بتدبیر آزادگان        بیامد سوی آذرآبادگان
•    شاهنامه
به یک ماه در آذرآبادگان        ببودند شاهان و آزادگان
همه ویژه گردان آزادگان        بیامد سوی آذرآبادگان
اقتصاد
آذربایجان از مناطق ثروتمند ایران است. این منطقه به دلیل داشتن بارندگی مناسب از کشاورزی خوبی برخوردار است به ویژه در زمینه میوه و مرکبات. از لحاظ صنعت نیز، از مناطق صنعتی ایران به شمار می‌آید که عمده کارخانجات ماشین سازی و صنایع سنگین در آن قرار دارند. علاوه بر این در این منطقه انواع صنایع غذایی، سیمان، قند و شکر، لوازم الکتریکی، و غیره نیز وجود دارد.
از ۱۰۹ شهر آذربایجان به ۷۸ شهر آن گازرسانی شده‌است. که استان آذربایجان شرقی با ۷۸٪ شهرهای گازرسانی شده بالاترین درصد را در بین دو استان دیگر دارد.
در آذربایجان ۱۰ سد مخزنی وجود دارد که سدهای ارس و مهاباد مجهز به نیروگاه آبی هستند. هم چنین ظرفیت تولید برق مولدهای نصب شده در منطقه برابر ۱۳۵۱ مگاوات(۱۳۸۲) است.
مردم
جمعیت آذربایجان در سال ۱۳۸۵ خورشیدی بالغ بر ۸٬۶۶۹٬۶۷۱ نفر بوده که از این تعداد، ۳٬۶۰۳٬۴۵۶ نفر در استان آذربایجان شرقی، ۲٬۸۷۳٬۴۵۹ نفر در استان آذربایجان غربی و ۱٬۲۲۸٬۱۵۵ نفر در استان اردبیل ساکن بوده‌اند
اکثریت ساکنان استان‌های آذربایجان شرقی و اردبیل را ترک‌های آذربایجانی تشکیل می‌دهند و در استان آذربایجان غربی، ترک‌های آذربایجانی و کردها از گروه‌های عمدهٔ جمعیتی به‌شمار می¬روند در این میان اقلیت‌های ارمنی، فارسی زبان، آشوری و تالشی نیز در منطقه آذربایجان وجود دارند.
جاذبه‌های گردشگری
•    تخت سلیمان
•    مسجد کبود
•    قره‌کلیسا
•    کلیسای سن استپانوس
•    دژ بابک خرم‌دین
•    بقعه شیخ صفی‌الدین اردبیلی
•    دریاچه شورابیل
•    شیروان دره‌سی
•    نئور
•    سبلان
•    قلعه ضحاک
•    ائل‌گلی
•    دریاچه ارومیه
•    مقبره عون بن علی
•    مقبرةالشعرا
•    موزه آذربایجان
•    موزه مشروطیت
•    ربع رشیدی
منابع
•    مرکز آمار ایران، سالنامه آماری کشور ۱۳۸۲
•    گیتا شناسی، اطلس ایران و جهان، چاپ دوم ۱۳۷۵
•    احمد کسروی تبریزی، نام شهرها و دیه‌های ایران
•    ریچارد ن. فرای، میراث ایران، ترجمه مسعود رجب نیا
•    ا. م. دیاکانوف، تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز
•    عبدالحسین زرین کوب، تاریخ مردم ایران(ایران قبل از اسلام)

•    محمد جواد مشکور نظری به تاریخ آذربایجان، ج ۱، تهران ۱۳۳۹

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد