آثار و نتایج سیاسی و مذهبی حکومت صفویان
دوره صفویه به سبب آثاری که در اندیشه سیاسی بر جای گذاشته است، به منزله نقطه عطف روابط فقها و حکومت، و بسیار تأثیرگذار در آینده سیاسی ایران به حساب میآید. در این دوره که میتوان آن را دوره «تکوین نظریههای سیاسی نزد فقیهان» و «شکلگیری نظریههای سیاست شرعی» دانست، اندیشههای سیاسی فقها، ارتباط با حکومت موجود را پذیرفت و در خود پروراند. این تلقی بی آنکه اصل ملک و سلطنت را مورد چالش قرار دهد، تلاش کرد در راستای سازواری اندیشه خود، بسیاری از مفاهیمی را که تا پیش از این، مخصوص دوران حضور امام محسوب میشد، به میدان آورده و از بحثهای انجام شده حول آن، ادبیات سیاسی- فقهی درخوری را فراهم آورد.
این کنکاش، پایه بسیاری از گفتوگوها در دورههای بعد قرار گرفت و علما با پروراندن همین مباحث، راه را برای تأسیس نظامی اسلامی، با حداکثر شباهت با حکومت معصوم، از لحاظ مبانی و کارکردها فراهم آوردند. غیر از چند حکم خاص، که اجرای آن منوط به حضور امام معصوم است، بسیاری از مفاهیم و احکام اجتماعی شریعت به صحنه آمد و نقش فقهای دوره صفوی در این زمینه به عنوان فقهای مؤسس، قابل توجه است.
نفوذ سیاسی فقیهان، پیامدهای دوجانبهای برای حکومت صفوی داشت،. از یک سو،
به شیوههای گوناگون، حکومت نایبان امام غایب، قانونی و مشروع جلوه داده
میشد که در استوار ساختن بنیادهای نظری حکومت صفوی تأثیر بسزایی داشت؛ و
از طرف دیگر، به سبب برداشتهای جدید و اجتهادهای بیشمار مجتهدین، واکنشی
در میان روحانیانی که در درجهای پایینتر قرار داشتند، پدید آورد. برای
نمونه، اقدام محقق کرکی در تغییر قبله شهرهای ایران، مخالفت برخی از علما
(و درباریان) را در پی داشت، و غیاث الدین منصور دشتکی که در آن زمان صدر
بود، با کرکی به مخالفت برخاست. وی معتقد بود که کرکی، شایستگی و آگاهی
لازم برای این کار را ندارد. محقق کرکی در مسائل دیگری همچون خراج و برپایی
نماز جمعه در دوره غیبت هم با عالمان دیگری مانند ابراهیم قطیفی بحرانی و
میر نعمت الله حلّی درگیر شد.