داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو
داستان، اس ام اس و شعر

داستان، اس ام اس و شعر

دنیا دو روزه یه روز با تو یه روز علیه تو

10خوراکی برای رسیدن به وزن ایده آل

فلفل تند
دارچین
گریپ فروت
عدس
کرفس
چای سبز
سالاد
چای رازیانه
شکلات تلخ
کونیوآ

ادامه مطلب ...

آرشیو کامل اس ام اس های ولادت امام حسن مجتبی

مهمانی حق چه باصفا شد

میلاد امام مجتبی شد

ماه رحمت، سفره اش گسترده شد

زنده از فیضش جهان مرده شد

ولادت امام حسن مجتبی بر شما مبارک

.

.

.

میلاد کریم سبزپوش آل فاطمه

تنهاترین سردار لشکر حیدر و غریب شهر پیامبر تهنیت باد . . .

.

.

.

روشن مدینه گشت به نور جمال او / یعنی که آفتاب هدایت فرا رسید

در صبر و استقامت و جود و فروتنی / سرمشق ، بهر سلسله اولیا رسید

ولادت امام حسن مجتبی (ع) بر شما مبارک باد

.

.

.

ای شیعه، زمان فخر و عزت آمد

چون یوسف اهل بیت عصمت آمد

او سبط محمد است و فرزند علی

یعنی که کریم آل عترت آمد

سالروز شکفتن اولین گل خوشبوی بوستان فاطمی مبارک باد

.

.

.

شد عید حسن که اشرف اعیاد است

ذکر صلوات بهترین اوراد است

شادند اگر جمله محبان، نه عجب

زیرا که دل آل محمد(ص) شاد است

میلاد نور مبارک

.

.

.

روزه داران مه تسبیح و دعا را نگرید

سحر و صبحدم اهل ولا را نگرید

گل لبخند علی بر رخ زیبای حسن

شادی حضرت ام النجبا را نگرید . . .

.

.

.

ماه دل آرای نیمه رمضان را، پانزده روز است به انتظار نشسته ایم

و به کرامت و مهربانی‌اش محتاجیم . . .

ولادت امام حسن مجتبی (ع) مبارک باد

.

.

.

 امشب خوان ماه رمضان به یمن قدوم کریم اهل بیت(ع) گسترده تر است

هوشیار باشید که بی نصیب از کنارش نگذرید . . .

التماس دعا

.

.

.

ماه من از تو ندیدم قمری زیباتر

نیست از نقش جمالت اثری زیباتر

این یقینم شده در عالم هستی از تو

مادر دهر ندارد پسری زیباتر  . . .

میلاد امام حسن مجتبی مبارک

.

.

.

نوری ز حریم مرتضی آمده است

با حلم و وقار مصطفی آمده است

فرمان اجابت دعا در این ماه

از یمن قدوم مجتبی آمده است . . .

میلاد اولین نواده نبوت و نخستین زاده امامت مبارک

.

.

.

این گرامی پسر اول زهرا حسن است

دومین حجت و چارم نفر از پنج تن است

اختر برج شرف مطلع الانوار جمال

آفتاب دل زهرا مه هر انجمن است  . . .

.

.

.

حَسَن، آینه حُسن خداوندی است

تصویر زیبایی خداوند است که در صورت خاکی نقش بسته است . . .

ولادت امام حسن مجتبی(ع) مبارک

اس ام اس معمایی 2012(جالب)

http://s1.picofile.com/file/7452139993/smse_porseshi.jpg

اگر میتونستی از هرکسی یه صفت برای خودت برداری

از من چی برمیداشتی !؟

واسه همه بفرست جواب های جالبی میگیری

ولی اول جواب من رو بده !

.

.

.

اگر خودکار بهت بدن که اندازه یه جمله جوهر داشته باشه

چی باهاش مینوشتی ؟

.

.

.

مردی با زنی در خیابان راه میرفتند

یکی سوال کرد که چه نسبتی با هم دارید ؟

مرد گفت : مادر شوهر این زن ، با مادر زن من ، دختر و مادر هستند

نسبت این مرد و زن چیست !؟

(جواب : مرد با عروس خود راه میرفته )

منتها شما جواب رو برای دوستتون نفرستید

بذارید توی خماری بمونه !

.

.

.

اگر توی یک کشتی باشی و ۵ تا حیوون داشته باشی

گاو ، گوسفند ، پلنگ ، اسب ، جوجه

طوفان میشه مجبوری ۴ تاشون رو بندازی تو دریا ، کدوم رو نگه میداری ؟

پلنگ = غرورت

گوسفند = خانوادت

گاو = مال و درایی

جوجه = بچه ات

اسب = عشقت

.

.

.

اگر یک روزی قرار باشه که دیگه منو نبینی

آخرین حرفی که بهم میزنی چیه ؟

فقط یک جمله باشه

.

.

.

اگر بتونی از صفات یا عادت بد من چیزی رو حذف کنی

چی رو انتخاب میکردی !؟

(بدون رو دروباسی بگو !)

جوان نمک شناس

جوان نمک شناس
آورده‌اند که: «لیث صفار»، در آغاز جوانی دزدی عیار و زبردست بود، امّا انصاف را از دست نمی‌داد. شبی برای دزدی به خزانه پادشاه سیستان،«درهم بن نصر»، دستبرد زد و پول فراوانی در کیسه ریخت و خواست بیرون آید. ناگهان چشمش بر جوهری شفاف افتاد که در تاریکی می‌درخشید. گمان کرد درّی گرانبها است. زبان خود را بر آن گذاشت، متوجه شد که نمک است. با خود گفت: من نمک خوردم، باید حقّ نمک را نگه دارم. از این رو، تمام پولها را بر زمین نهاد و با دست خالی از خزانه بیرون آمد. روز بعد که مأمور خزانه بر آن حال آگاه شد، با شگفتی به پادشاه خبر داد، دیشب دزدی به خزانه وارد شده و پول ها را در کیسه کرده، امّا هیچ چیز با خود نبرده است. پادشاه دستور داد جارچی در شهر صدا بزند که دزد، در امان است، بیاید. لیث، به حضور پادشاه آمد و صورت واقعه را بیان داشت و گفت: چون نمک شما را خوردم، خیانت را روا ندانستم! پادشاه سیستان از این مروت و نمک شناسی، شگفت زده شد. لیث را بنواخت و در بارگاه خود نگهداری کرد و تربیت نمود تا به مرتبة «حاجبی» رسید.

جوان حقه باز

جوان حقه باز

سالها پیش ، پس از تشکیل حکومت جمهوری در فرانسه ، جوانی از اهل پاریس ، اطلاعیه ای در یکی از روزنامه های  آن شهر به چاپ رسانید و مقدار ثروت و میزان تحصیل و هنر خود را شرح داد و تقاضای ازدواج با یک دختر واجد شرایط را نمود. آدرس خود را نیز ، در یک مکان عمومی و با نام مستعار ذکر کرد.

همچنین ، نظیر ای آگهی ، اطلاعیه دیگری در روزنامه دیگر ، به عنوان یک دخترک زرین مو ، زیبا رو و خوش اخلاق و ثروتمند منتشر کرد و تقاضای ازدواج با یکی از جوانان را نمود. و باز ، آدرس خود را با یک نام نشان موهوم معرفی کرد.

چندی نگذشت که چندین هزار نامه از مردان و زنان مایل به ازدواج به همان آدرس جعلی رسید. جوان حقه باز ، که هم خود را به عنوان شوهر و هم به عنوان دختر معرفی کرده بود ، نامه های زیادی از دختران و پسران دریافت نمود.

او در جواب همه این چنین نوشت : «باید در یک گردشگاه عمومی ، با هم قرار ملاقات داشته باشیم . و برای این که من شمار را بشناسم ، در ساعت مقرر ، یک گل سفید بر سینه خود نصب کنید» !

روز موعود و ساعت مقرر فرا رسید. چندین هزار زن و مرد ، که برسینه خود گل سفیدی زده بودند ، در آن پارک اجتماع کردند. جوان نیرنگ باز ، فورا" به وسیله تلفن به اداره پلیس خبر داد که یک کمیته مهم از سلطنت طلبان ، بر ضد حکومت جمهوری ، در فلان پارک اجتماعی تشکیل داده اند و اعضای آن ، با علامت «گل سفید بر روی سینه» ، قصد آشوب و تظاهرات دارند.

ناگهان پلیس ضد شورش ، با خشم و غضب  فراوان ، به آنان یورش برد و همگی را دستگیر و به شهربانی منتقل نمود. پس از بازجویی طولانی از متهمان ، فهمیدند که این قضیه یک شوخی و فریب بیش نبود است. این جا بود که همگی به یکبارگی خندیدند و پلیس ، از انان پوزش خواست و آزادشان ساخت !