آدات سفر کردن
سفر، حرکت و انتقال از وطن و محل زیست دائمی به سوی سرزمینهای دیگر جهت زیارت، تفریح، تجارت، علم اندوزی و یا حفظ دین است. در این نوشتار نگاهی داریم بر آداب سفر در معارف اسلامی.
به طور کلی سفر مربی انسان است و برای جسم و روح انسان سازندگی دارد. سفر وسیله شناخت است، هم شناخت خود، هم شناخت دیگران. چون رنجها و سختیهای مسافرت و حالتهای فوقالعاده، جوهره انسان را مینمایاند و خصلتهای درونی بروز میکند.
حتی انسان میزان تحمل، مقاومت، کاردانی و تجربه خود را هم در سفر میتواند محک بزند، اگر به معارف اسلامی نگاهی گذرا بیفکنیم خواهیم دید که نه تنها در کتاب الهی و انسان ساز قرآن کریم بلکه در سخنان بزرگان دین در این خصوص بحث به میان آمده است.
آداب سفر
حال که به اهمیت سفر پی بردیم بهتر است که به بعضی از آداب آن اشاره نماییم .
1-انتخاب همسفر. پیامبر اکرم (ص) میفرماید: انتخاب همسفر مقدم بر سفر کردن است
2- شروع کردن سفر با «صدقه»، جهت سلامتی و رفع و دفع بلاها.
در این باره امام صادق (ع) میفرماید: مسافرت خود را با صدقه آغاز کن و هرگاه خواستی بیرون برو، زیرا با صدقه دادن سلامت سفرت را میخری.
3- تهیه سوغات. پیامبر اکرم (ص) میفرماید: «هرگاه یکی از شما به سفر رفت در بازگشت حتی اگر شده ، یک قطعه سنگ برای خانوادهاش هدیه و تحفه بیاورد.»
4- انتخاب یک نفر به عنوان سرپرست یا راهنما . رسول اکرم (ص) می فرماید : هر گاه سه نفر همسفر شدند از میان خود یک نفر را به سالاری انتخاب کنند .
5- همراه برداشتن مواد غذایی و خوراکیهای مورد نیاز و ره توشه سفر.
رسول خدا صلى اللّه علیه و اله فرمود:از بزرگوارى مرد است که وقت رفتن به سفر، توشه راهش پاکیزه باشد.
مقدمه
ناحیه آذَربایجان که امروزه به این نام شناخته شدهاست، در پارسی میانه آتورپاتَاکان و در فارسی قدیم آذَرباذَگان و آذَربایََگان، ارمنی اَتْرَپَتَکَن و سریانی اَذُربایْغان نامیده میشد. نام ایالتی از ایران که آن را آذر و آذرباد و آذربادگان و آذرباذگان و آذربایگان و آذربیجان و اَذْرَبیجان (طبق معجمالبلدان) نیز نامند. به طور کلی به سرزمینی گفته میشود که از شمال به رود ارس، از جنوب به استانهای کردستان و زنجان، از شرق به استان گیلان (کوههای تالش و مغان) و از غرب به مرزهای ترکیه و عراق محدود میشود و نزدیک به ۱۰۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت دارد. در گذشته این نام به سرزمینی گفته میشدهاست که از شمال به اران، و از جنوب غربی به آشور و از مغرب به ارمنستان و کردستان ترکیه، محدود میشدهاست. و پایتخت آن شهر گنجک بودهاست در تخت سلیمان در جنوب شرقی مراغه و عرب آن را کزنا و یونانیان گازا مینامیدهاند
از لحاظ تقسیمات سیاسی در سال ۱۳۱۶ خورشیدی استانهای آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی به عنوان منطقهٔ آذربایجان شناخته شدند. در این تقسیمبندی استان اردبیل که در سال ۱۳۷۲ خورشیدی تأسیس شدهاست، جزء استان آذربایجان شرقی بودهاست. هم اکنون نیز استانهای آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل بهعنوان منطقهٔ آذربایجان شناخته میشوند.
آذربایجان از سمت شمال به جمهوری آذربایجان و ارمنستان، از سمت جنوب به استانهای کردستان و زنجان، از سمت شرق به استان گیلان و از سمت غرب به ترکیه و عراق محدود شدهاست. این منطقه از مناطق صنعتی، ترانزیتی، راهبردی و مرزی ایران است و منطقهای کوهستانی و نسبتاً پربارش میباشد.
نام
نام آذربایجان معرب آتروپاتکان (مکان آتروپات) است. ریشه نام به سردار پارسی هخامنشیان، آترپات برمیگردد . آتروپات ساتراپ (والی) ایرانی بود که بخشهای شمال ایران را در زمان حمله اسکندر از اشغال حفظ کرد.[.۶][۷]
نام آذربایجان در سال ۱۹۱۸ و طی کنگره حزب مساوات جایگزین نام اصلی و تاریخی قفقاز، اران و آلبانی شد. این نامگذاری با هدف جدایی آذربایجان ایران انجام شد.
در سال ۱۹۱۷ دولت مساوات در قفقاز نام آذربایجان نیز از آن جهت بر این مناطق گذاشته که گمان میرفت با برقراری جمهوریای به نام آذربایجان، آذربایجان ایران و این جمهوری با هم یکی شوند و آذربایجان ایران از این کشور جدا شود در همان زمان مخالفتهایی با این نام گذاری در ایران انجام شد. در همین راستا حتی مارکوارت آلمانی به این کار اعتراض کرد که این اعتراض در نشریه ایرانشهر ترجمه و چاپ گردید.
در پیماننامههای ترکمنچای و گلستان به بخش شمالی رود ارس نام آذربایجان داده نشدهاست.
تنها در قرن بیستم هست که نام آذربایجان و آذربایجانی ماهیت قومی بخود میگیرند.
جغرافیا در ایران امروز
آذربایجان شامل استانهای آذربایجان شرقی(جمعیت ۳٬۶۰۳٬۳۵۹) ، آذربایجان غربی(جمعیت ۲٬۸۷۳٬۴۵۹) و اردبیل(جمعیت ۱٬۲۲۷٬۷۹۲) است و بزرگترین شهر آن کلانشهر تبریز میباشد. بزرگترین شهرهای آذربایجان به ترتیب جمعیت تبریز (۱٬۳۷۸٬۹۳۵ نفر)، ارومیه (۵۷۷٬۳۰۷ نفر)، اردبیل (۴۱۲٬۶۶۹ نفر)، خوی (۱۷۸٬۷۰۸ نفر)، پیرانشهر (۱۵۹٬۴۰۵ نفر)، مراغه (۱۴۶٬۴۰۵ نفر)، مهاباد (۱۳۳٬۳۲۴ نفر)، مرند (۱۱۴٬۱۶۵ نفر) و میاندوآب (۱۱۲٬۹۳۳ نفر) میباشد. گاهی استان زنجان نیز جزو آذربایجان شمرده میشود.
سرزمینهای پیرامون دریاچه ارومیه، همواره یکی از مناسبترین شرایط زندگی را در فلات ایران فراهم آوردهاست. این منطقه از نظر تجاری نیز منطقه حساسی محسوب میشده چرا که بر سر راه بازرگانی قفقاز و همچنین راه شرقی غربی که به دریای سیاه میپیوسته، واقع بودهاست. حتی امروزه نیز دروازه ورود به اروپا و مسیر ترانزیت اروپا به آسیای میانه محسوب میشود.
آذربایجان حدود ۱۰۰۸۲۵ کیلومتر مربع مساحت دارد. این منطقه دارای ۱۷ رود و ۲ دریاچه از جمله دریاچه ارومیه است که دو حوزه آبریز اصلی منطقه شامل دریای خزر و دریاچه ارومیه میباشد.
بلندترین بخش منطقه کوه سبلان با ارتفاع ۴۸۱۱ متر از سطح دریا است. دیگر کوهای استان عبارتاند از کوه سهند (۳۷۱۰)، کوه بزقوش (۳۳۰۶)، سیاه کوه (۳۵۷۸)، کوه قبله داغ (۳۱۸۹)، کوه چال داغ (۳۲۸۵)، کوه جلاداغ (۳۲۵۵) و کوه چلیکان (۳۲۳۰).
از لحاظ آب هوایی سه اقلیم در منطقه آذربایجان وجود دارد. مدیترانهای با باران بهاری که بیشتر سطح سه استان دارای این اقلیم است. نیمه بیابانی سرد که اقلیم شمال غربی آذربایجان شرقی و شمال اردبیل است و اقلیم کوهستانی سرد که مابین کوههای سهند و سبلان و هم چنین بخش غربی آذربایجان غربی دارای این اقلیم هستند.
گاهی نخجوان و زنجان نیز جزوی از منطقه آذربایجان به شمار آمدهاند و گاهی تنها مناطقی که امروز سه استان اردبیل، آذربایجان شرقی و غربی کنونی هستند جزو آذربایجان بشمار آمدهاند: در دانشنامه بریتانیکا حدود آذربایجان از شمال به رود ارس از غرب به عراق و ترکیه از جنوب به استان زنجان و از شرق به استان گیلان محدود است که مساحتی حدود ۱۰۰٫۰۰۰ کیلومتر مربع را شامل میشود .
تعریف آذربایجان به نظر دانشمندان، اطلسها و منابع کتبی
نظر تاریخنگاران معاصر
حدود و مرز آذربایجان در طول تاریخ از دید جغرافیدانان و جهانگردان متفاوت بودهاست. نقشههای موجود از قرن پیش از بیستم، آن را جنوب ارس ترسیم کردهاند. بنابر نظر سویچسکی،. در منابع کتی، به ندرت آران با آذربایجان یکی شمرده شدهاست. منابعی نیز آران را جزو ارمنستان شمرده شده است .بنابر نظر گروهی از دانشمندان، اطلاق نام آذربایجان به حاکمیت دولت مساوات برای جمهوری نوین آذربایجان، یک امر سیاسی برای جدایی آذربایجان تاریخی (آذربایجان ایران) بودهاست و آذربایجان تاریخی را شامل نمیشود .
بنابر نظر پروفسور بورنوتیان، در دوران صفویه، بخاطر گرفتن مالیات، برخی از سرزمینهای شمال ارس جزو آذربایجان حساب میشد. اما این رسم در قرن هجدم و نوزدهم میلادی به تدریج از بین رفت و برای تاریخنگاران مسلمان محلی قفقازی، مانند میرزا جمال جوانشیر و میرزا آدیگوزل بگ، و تاریخنگاران دیگر مسلمان قفقازی، آذربایجان واقع در جنوب ارس بودهاست .
بنابر نظر مایکل کروسانت، بخشهایی از آران جزو ارمنستان نیز آمده است .
احمد کسروی معتقد است:در قرنهای نخستین اسلام که تازیکان در همه جای ایران رشته فرمانروایی را در دست داشتند اران بیشتر تابع آذربایجان بود و کسی که به عنوان والی برای هر دو از شام یا بغداد فرستاده میشد، در آذربایجان مینشست، گاهی ارمنستان نیز تابع آنجا بود... از این جاست که از این سه سرزمین یکجا و با هم یاد میشد.».
عباس زریاب خویی معتقد است دلیل این تناقض در مورد مرز شمالی آذربایجان در قرنهای چهارم و پنجم قمری تا زمان یاقوت حموی (قرن هفتم قمری) تسلط مسلمانان بر سراسر آذربایجان و اران و مسلمان شدن اهالی این دو سرزمین است و به همین جهت، جغرافینگاران حدود آران و آذربایجان را گم کردند و از این رو گاهی حد شمالی آذربایجان را تا قسمتهای خیلی شمالیتر رود ارس بالا بردهاند.
بناب بر نظر بادتولد، نام آذربایجان نیز از آن جهت بر مناطق قفقاز گذاشته شد که گمان میرفت با برقراری جمهوریای به نام آذربایجان، آذربایجان ایران و این جمهوری با هم یکی شوند و آذربایجان ایران از این کشور جدا شود . در همان زمان مخالفتهایی با این نام گذاری در ایران انجام شد و افرادی مانند شیخ محمود خیابانی، روزنامه جنگل و احمد کسروی در رابطه با این نامگذاری شکایت کردند.
آزادی
تابلوی نقاشی آزادی هدایت کننده مردم اثر اوژن دولاکروا در سال ۱۸۳۰ میلادی، یکی از تاثیرگذارترین آثار مربوط به انقلاب کبیر فرانسه بود.
«آزاد» تغییرمسیری به این مقاله است. برای کاربردهای دیگر آزاد (ابهامزدایی) را ببینید.
واژهٔ آزادی به مفهوم مختلطی اشاره دارد که شامل مفاهیم پایهای خودمختاری، حکومت بر خود و استقلال از یک سو، و توانایی کلی در انجام کارها، داشتن انتخابهای مختلف و توانایی کسب هدفها از سوی دیگر میباشد. داشتن انتخابهای مختلف در مورد انجام یک کار (optionality) به این معنی است که اگر شخص بخواهد آن را انجام دهد، هیچ چیز نباید او را از انجام آن باز دارد و اگر نخواهد آن را انجام دهد، هیچ چیز نباید او را مجبور به انجام آن کند. حد بالای این قابلیت انتخاب این است که حتی عوامل درونی روانی نیز مانعی در انجام انتخاب ایجاد نکنند. میزان وجود این قابلیت انتخاب شخصی لزوماً ربط مستقیمی به خود مختاری حکومتی یک جامعه ندارد.
تعریف آزادی
آزادی امکان عملی کردن تصمیمهایی است که فرد یا جامعه به میل یا ارادهٔ خود میگیرد. اگر انسان بتواند همهٔ تصمیمهایی را که میگیرد، عملی کند و کسی یا سازمانی اندیشه و گفتار و کردار او را محدود نکند و در قید و بند در نیاورد، دارای آزادی مطلق، یعنی آزادی بی حد و مرز است. اما چون انسانها به طور اجتماعی زندگی میکنند، نمیتوانند آزادی مطلق داشته باشند. زیرا آزادی بی حد و مرز یک فرد به پایمال شدن آزادی افراد دیگر اجتماع میانجامد. به همین سبب است که هر جامعهای با قانونها و مقررات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خاصی هم حافظ آزادیهای افراد آن جامعه میشود و هم حد و مرزهایی برای این گونه آزادیها به وجود میآورد. قانونها و مقررات جهانی نیز آزادیهای مردم سراسر جهان و حد و مرزهای آنها را در جامعهٔ جهانی معین و مشخص میکنند. تلاشها و مبارزههای انسان در طول تاریخ زندگانی او همواره برای بدست آوردن آزادی مشروع و قید و بند زدن به آزادی مطلق فرمانروایان ستمگر و زورمندان بوده است.
جوامعی که توانستهاند بر حاکمان خودکامه پیروز شود و حکومتهای فردی و استبدادی را براندازد، از آزادیهای فردی و اجتماعی زیادی برخوردار شده است. قانون اساسی هر جامعه، اعلامیه جهانی حقوق بشر و اعلامیه جهانی حقوق کودک یا پیماننامه حقوق کودک نمونههایی از نتیجهٔ هزاران تلاش بسیاری از انسانها هستند که در راه بدست آوردن آزادیهای فردی و اجتماعی از آسایش و مال و جان خود گذشتهاند.
امروزه با اینکه اصول آزادیهای فردی و اجتماعی در جامعههای کنونی جهان معین شدهاند، ولی هنوز راه درازی در پیش است تا این آزادیها که بر قانونها و اعلامیهها نقش یافتهاند در نظامها و حکومتهای سیاسی گوناگون جهان به سود مردم به کار بسته شوند. شکلهای تازهٔ استعمار و وابستگیهای سیاسی و اقتصادی و نطامی و فرهنگی بعضی از کشورها به قدرتهای بزرگ سبب محدود شدن و حتی از میان رفتن آزادیهای فردی و اجتماعی در بعضی از کشورها شده است.
آیزایا برلین برای آزادی حدود ۲۰۰ تعریف را ادعا میکند. همین امر سبب شده است که تعریف دقیفی از آزادی ارائه نشود و به تبیین مصادیق آن اکتفا شود. با این همه میتوان برای آزادی دو شاخصه مهم در نظر گرفت. یکی فقدان مانع که این شاخصه در تعریف لغوی آزادی نیز نهفته است (در زبانهای فارسی، انکلیسی و عربی) و دیگری امکان بروز و انجام خواست مورد نظر. برای فهم بهتر این مطلب میتوان به پرندهای در قفس اشاره کرد که پرنده را فاقد آزادی میدانیم چون دارای مانع است اما اگر پرنده از قفس آزاد باشد اما مجال پرواز نداشته باشد (مثلا پرهایش بریده باشد یا به خاطر ضعف امکان پرواز نداشته باشد) باز هم وی آزاد تلقی نمیشود. توجه به دو شاخصه فوق برای تعریف آزادی ضروری است.
انواع آزادی
واژه آزادی به خودی خود واژه بزرگی است و با عبارتهایی همچون آزادیهای اجتماعی و حقوق بشر آمیخته شدهاست. «آزادی» واژهای تعریف شدهاست و دولت به عنوان نماینده مردم وظیفه حفظ و نگهداری «آزادیها» را بر عهده دارد.آزادی یعنی آزادی عمل و اعتقادات انسان مانند دین و مذهب بدون سرکوب شدن با زور و خشونت دولت و سیاستمداران باشد.
برخی از آزادیهای شناختهشده به شرح زیرند:
• آزادی مذهب
• آزادی پوشش
• آزادی اقتصادی
• آزادی تجمعهای صلحآمیز
• آزادی رایدادن و انتخابات آزاد و دمکراتیک
• آزادیهای اجتماعی
• آزادی جنسی (از جمله آزادی در عشق به همجنس)
• آزادی سیاسی
• آزادی آکادمیک
• آزادیهای قومی و ملیتی
• آزادیهای مدنی
• آزادی بیان
• آزادی پسازبیان
• آزادی رسانه و مطبوعات
• آزادی انتقاد کردن از قدرت
• آزادی اعتراض کردن
• آزادی مقاومت (از جمله در برابر اشغال نظامی، استعمار و امپریالیسم)
• آزادی در تولید هنر
• آزادی وصیت
آزادی در اسلام
سید محمد جواد غروی در کتاب مبانی حقوق در اسلام چنین می نویسد که آزادی مطلوب اسلام اینست که بشر بتواند در سایه ی آن به حقوق طبیعی خود دست یابد بنابراین دانشمندان و عالمان باید با قلم و بیان خود امت را آگاه سازند و منافع مادی و معنوی وی را به او بشناسانند تا در نتیجه عدالت و احسان و تعاون بر نیکی و تقوی بر روابط بین مردم حاکم شود و به موازات آن استبداد و خودکامگی از بین برود.[۲] همچنین آزادی قلم و بیان به منظور افشاء حقایق و انتقاد از مفاسد است تا از فساد حکومت و جامعه به هر شکل که باشد جلوگیری شود. حفظ حقوق خلق و تامین و مصالح جامعه و قلع ماده ی ظلم و جنایت و خیانت، تحقق بخش ترقی و استکمال ملت است و این عین آزادی است
آزادی در ادبیات
فرخی یزدی، دو غزل با ردیف آزادی دارد. مطلع غزل اول چنین است:
قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روحبخش جهان است، نام آزادی
همچنین غزل دوم با این مطلع آغاز میشود:
آنزمان که بنِهادم، سر به پای آزادی دست خود زجان شستم، از برای آزادی
آیا انسان آزاد بدنیا می آید؟ آیا در طبیعت آزادی وجود دارد؟ کلمه آزادی رها بودن موجودی را از همه قیدها و بندها، تسلطها، سدها همچنین مستقل بودن، دانا و بینا بودن را به ذهن انسان می آورد. موجود آزاد بر همه چیز و همه کس تسلط خواهد داشت.
این مفهومی است مطلق از آزادی و آزاد بودن، البته امورمطلق نه وجود خارجی ملموس دارد، نه در ابعاد ذهنی و چهار چوب زندگی انسان می گنجد. زیرا همه امور نسبی است. اگر انسان آزاد یا انسان آزاده و آزادیخواه را بشناسیم درک مفهوم آزادی آسانتر خواهد شد.
مفهوم آزاده بودن و آزادیخواهی یکی از مفاهیمی است، که بشر هنوز بخوبی معنای آنرا درنیافته است. آیا در یک محیط استبدادی و رژیم خفقان و بربریت کسی می تواند آزاد و آزادیخواه باشد؟ من می گویم آری!! در هر سیستم حکومتی و هر منطقه ای از دنیا و در هر زمان انسان آزاده و آزادیخواه می تواند با همه ابعاد آزادی زندگی کند و از هیچ چیز نهراسد.
می بینم مفاهیمی که در ذهن شماست با آنچه می خوانید بسیار متفاوت است، پس قطعاً من و شما در تعریف آزادی و آزایخواه اختلاف نظر داریم. آزاد کسی است که در بند خود نباشد. چه گفتم؟ گفتم انسان آزاده در بند خود نیست.
هر اسیری در قید و بند افکار خود گرفتار است نه در چنگال ستمگران
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت
نمی خواهم شما را از تونل تاریخ به گذشته دور ببرم و در مکتب سعدی بنشانم، باید شما در زمان زندگی کنید و از سعدی زنده زمان درس بگیرید. برگرد قبر مردگان گردیدن، خلاف آزادی است. مرده پرستی و به اسارت ماندن در بند گذشته و اسیر سنتهای کهن ماندن، خود در بند بودن است.
ای اسیران، بندها و زنجیرهایتان بسیار است: بند مذهب، ملیت، سنتها، اصالتهای خانوادگی، دوستی و دشمنی های تاریخی، نژاد پرستی و همه بندهائی هستندکه به خود بسته اید و یا شما را به آن بندها بسته اند و خود نمی دانید. اگر آزاد شدید، معنی اسارت را می فهمید زیرا هر چیزی با ضدش شناخته می شود. شما که درشرق زندگی می کنید معنی زندگی شرق را نمی دانید. به غرب بروید، شرق را بنگرید تا بفهمید. قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. اگر به زندان بیفتید قدر دیدن این آسمان آبی و تنفس در فضای آزاد را می دانید و من مکرر آزموده ام. گفتم آدم آزاد است، یعنی خواستم بگویم و این مفهوم را با شعر سعدی گفتم :
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت
حیوان در جنگل آزاد نیست. اشتباه نکنید!! زندگی حیوانی مطلقاً آزادی ندارد. بشر که حیوانی خودآگاه می باشد ولی در عالم بشریت به ناخودآگاهی مبتلا است آزاد نیست. اما از حیوان آزادتر است و اگر در قالب نسبیت بسنجیم می بینیم براستی آزادتر است. اما در بعد انسانیت آزاد نیست.
انسان که بشر تکامل یافته می باشد، آزاد نیست. اما از بشر که حیوانی خودآگاه می باشد آزادتر است. انسان یعنی بشر خودآگاه که به علوم پی برده به تکنیک دست یافته و زندگی ماشینی دارد و اسیر چنگال دیو ماشین و مصنوعات خویش می باشد او بی ماشین هیچ کاره است.
ما امروز در عصر انسانیت یعنی دانش و تکنیک زندگی می کنیم و بشر که حیوانی خودآگاه بود در عصر پیامبران زندگی می کرد که پایان عصر انبیا، پایان دورة بشریت و ابتدای عصر انسانیت است. زمانی بشر توانست انسان بشود و مختصری از قوانین طبیعت را کشف کرده و با دانش به صنعت برسد. این دوران هزار سال طول کشیده است که کم کم به آخر این راه رسیده ایم و باید دوران آدمیت شروع شده باشد.
آدمی و محیط زیست
در سایه بحران های زیست محیطی اخیر، بسیاری از محققین تلاشی را جهت بررسی دلایل رفتار خصمانه انسان با طبیعت خویش آغاز کرده اند. بخشی از این تحقیق شامل بررسی ریشه های فلسفی اثرگذار بر روند کنش انسان با جهان و طبیعت پیرامونش همچنین مسئولیت و سهم ادیان در قبال محیط زیست می باشد.
در این مطالعه، فلسفه عوامل تخریب طبیعت در قرن های گذشته و روند تسریع شده این تخریب در زمان حال مورد مطالعه قرار گرفت. به عنوان نتیجه این مطالعات بیان شد که ریشه بحران های اکولوژیکی بدیهی بوده و در اعتقادات و ساختار های ارزشی ما جای دارند که این اعتقادات بر روش زندگی ما و ارتباط ما با طبیعت اثر دارند .
به دلیل این که ادیان ابراهیمی شامل ادیان یهود، مسیحی و اسلام دارای حامیان زیادی هستند؛ لذا مسئولیت بیشتری را متوجه خود می کنند و نویسندگان بسیار این مسئله را به عنوان ریشه ای برای حل قسمتی از مسائل زیست محیطی جهان می دانند. وجود این دیدگاه در ادیان ابراهیمی، که خداوند طبیعت را برای استفاده انسان ها آفریده و انسان ها می توانند از این منابع به مقدار لازم استفاده کرده و اطاعت خدا را کنند و در عوض خداوند هم طبیعت را برای آنها محافظت و غنی می کند، را باید مورد نقد قرار داد.
اما آیا واقعاً عدم احترام به طبیعت ریشه در این موضوع دارد؟
حال اگر دین اسلام را انتخاب کنیم، باید پاسخ مسئله را در سرشت انسانی و جایگاه انسان در رابطه با خدا، مسئولیت هایش در برابر او و ارتباطش با دیگر موجودات با توجه به حقوقش جستجو کنیم.
همه ادیان، مکاتب، اندیشه ها و فلسفه های اجتماعی بر نگرشی جهانی تکیه دارند و اهداف این روش ها و بایدها و نبایدها از این نگرش حاصل می شود، این نگرش ها زمانی که به وسعت و استحکام فکری برسند می توانند ایدئولوژی شوند .
اصل اولیه جهان بینی اسلامی نظریه توحید است. توحید قالبی برای اعتقادات یک مسلمان است و این قالب بر هر دیدگاه و تلاش او اثرگذار می باشد. از نظر توحیدی هر چیز آیه الهی و شاهدی بر وجود او هستند. تمام عالم نیز مخلوق خواست الهی و با هدفی الهی به وجود آمده است. انسان نیز یکی از این مخلوقات می باشد که خلیفه خدا و آزاد در بکار بردن و مصرف منابع است. خلیفه است چرا که خداوند از روح خود در جسم آدمی دمید.
در میان مخلوقات، انسان بی نظیر است و در این میان چیزی که او را متمایز می کند، قبول کردن امانت الهی است که به او عرضه شده و دیگر مخلوقات از پذیرفتن امانت سرباز زده اند[۵]. گرچه این امانت بزرگ، امکانات و آزادی ها و مسئولیت هایی را برای انسان بوجود می آورد، اما به هر حال از امانت دار انتظار می رود که مسئولیت خود را به خوبی انجام دهد.
این مطلب در کتاب مقدس مسیحیان نیز آمده است که زمانیکه امانت بزرگی به کسی داده می شود انتظارات بزرگی هم از او می رود. لذا انسان مجاز به بکارگیری امانت در هر موقعیتی است در صورتی که دو نکته مسئولیت حرکت در راه و بزرگ داشتن امانت الهی را رعایت کند.
کنترل امور و امانت داری طبیعت و بقیه موجودات قسمتی از این امانت است و انسان باید نشان دهد که نه تنها به عنوان یک امانت دار بلکه به عنوان یک خلیفه خدا نسبت به این امانت توجه دارد.
اما به درستی که انسان غیر منصف و نابخرد است.
طبیعت به عنوان یک امانت برای انسان است نه چیزی دیگر و انسان همراه با به دست آوردن تقوای الهی حق چیره شدن را دارد بدون اینکه مقاومتی و جنگی در برابر آن داشته باشد و انسان نباید از قدرت، توانائیها، استعداد ها و حقوقش بدون در نظر گرفتن مسئولیتش در امانت داری، از امانت بد استفاده کند. وحی و شریعت نیز برای راهنمایی انسان در بجا آوردن همان امانت داری آورده شده است.
شریعت دست آورد قبول کردن توحید است.
شریعت شکل عملی به رسومات اخلاقی اسلام می دهد. هیچ کدام از موارد اخلاقی و عقلانی در اسلام ناچیز نیستند. آنها در شریعت برای عمل شدن و همکاری در قوانین سرزمین وارد می شوند. شریعت به دنبال ساخت چارچوبی است که در آن، انسانها و جوامع با نظام محیط همراه شوند تا انسان بتواند نقش خود را در ادای امانت انجام دهد.
اما شریعت محدودیت هایی نیز دارد که مجموعه ای از دستور العمل های عملی در اصول اخلاقی است و زمانی که نادیده گرفته شوند باعث نوعی تخریب در زندگی می شوند که در زمان ما بخشی از آن به صورت بحران های اکولوژیکی ظاهر شده اند چرا که آن بخش از شریعت که به مسائل طبیعت می پردازد به طور کامل نادیده گرفته شده است.
انسان به عنوان خلیفه، به جای عمل در جهت سودمندی برای خدا، سلسله ای از ارزش ها را ایجاد کرده است که نتیجه آن سلطه بر طبیعت به جای حفاظت و حمایت از آن از دیدگاه امانت داری الهی است. انسان خود را در حد غلبه کننده بر طبیعت بالا برده است و به صورت ذهنی خود را معادل و مساوی خدا قرارداده است، در این باره قرآن می فرماید که به راستی که انسان چیز بسیار بزرگی را در این صورت از دست داده است و زمانی می فهمد که آسمان ها آماده برای انفجار شوند، زمین دو نیم شود و کوه ها به کلی تخریب شوند .
در جهان بینی اسلامی ارتباط انسان با طبیعت باید شبیه تنها یک قانون گذار عادل با شهروندانش باشد. سوء استفاده از قدرت، انسان را از پیشوایی عادل به ستمگری مستبد سوق می دهد و نتیجه نهایی ستمگری چیزی جز یک شورش علیه ستمگر نیست. این چیزی است که دقیقاً بین انسان ستمگر و طبیعت ستمدیده رخ می دهد. این نکته نیز شایان ذکر است که ستمگری زمان کوتاهی دارد. انسان برتر از طبیعت است و باید با او رفتار مناسب داشته باشد. هر عمل او باید با رحمت و عدالت همراه باشد و حالت قانون گذار باید شبیه پدر نسبت به فرزند باشد. خدا انسان را سرپرست آنها قرارداده و اگر سرپرست خوبی باشد، خدا بخشش را نسبت به او زیاد می کند و به او دانش و بزرگی بیشتری می دهد.
آداب سخن گفتن در اسلام
یک بخش از تعالیم اسلام مربوط به آداب معاشرت است. یکی از این آداب مهم، ادب سخن گفتن است. سخن گفتن در اسلام از دو جنبه قابل بررسی است: محتوای سخن و صورت سخن. اولی ریشه در میزان علم و درایت و اندیشه گوینده دارد و دومی ریشه در آداب دانی او.
در آداب سخن گفتن در اسلام، مسائلی مانند چگونگی سخن گفتن با خدا، بزرگان دین (به ویژه پیامبر و اهل بیت عصمت)، کسانی که برگردن انسان حق ولایت دارند (مانند پدر، مادر و معلم)، و در مرتبه بعد، آداب سخن گفتن با عامه مردم بحث شده است که این مقاله به مهم ترین آنها از جمله به: آرامی و نرمی سخن گفتن و سخن را به نام خدا و با سلام آغاز کردن و پرهیز از خشونت کلامی، بیهوده گویی، غیبت و تملق گویی می پردازد.
اگر مجموعه تعالیم اسلام را به چند دسته تقسیم نماییم، یک دسته از آن، آداب اجتماعی است که در کنار اعتقادات، عبادات، احکام اجتماعی و معاملات و اخلاق و شعائر اسلامی قرار می گیرند. غالب محققان، اخلاق و آداب را در کنار هم بحث می کنند و تفکیکی بین آنها قایل نیستند،(1) اما برخی دیگر از ایشان در گذشته و حال توجه به تمایز اخلاق و آداب داشته اند و کتاب های مستقلی در باب برخی امور به رشته تحریر درآورده اند. برای مثال، شهید ثانی در آداب تعلیم و تربیت، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید و امام خمینی در آداب نماز خواندن، آداب الصلوه را نوشته اند. ولی با توجه به تعریف هر یک از آنها، مشخص می شود گرچه در بعضی موارد هم پوشانی هایی دارند، اما دو مقوله مجزا هستند.
اخلاق را غالب محققان این علم به ملکات راسخ در نفس، معنا کرده اند که منشأ افعال خوب و زیبا یا زشت و ناپسند است،(2) اما آداب، به مجموعه روش های مطلوب و پسندیده رفتاری انسان در حوزه فردی و اجتماعی تعریف می گردد. این تعریف گرچه بسیار کلی است، اما در هر حوزه ای متناسب با آن حوزه جزئی می شود.
بر این مبنا، آداب اجتماعی به مجموعه رفتارهای هر فرد با سایر افراد اجتماع و هر قوم با سایر اقوام و هر گروه با سایر گروه ها و هر کشوری با سایر کشورها تعریف می گردد. به همین بیان، آداب سخن گفتن نیز تعریف خاص خودش را دارد؛ آداب معامله، آداب تعلیم و تعلم، آداب جهاد، آداب مناظره و گفت و گو، آداب پرداخت صدقات واجب و مستحب، آداب امر به معروف و نهی از منکر، آداب معاشرت با انبیا و امامان و اولیای الهی، با پدر و مادر، دوستان، بزرگ ترها، کوچک ترها، پیرمردان و پیرزنان، یتیمان، فقیران و درماندگان و سؤال کنندگان، همسایگان، بیگانگان، هم دینان، غیر هم دینان، دشمنان غیر حربی و دشمنان حربی، و در مقیاس بزرگ تر، در حوزه برخورد کشورهای مسلمان اعم اهل کتاب و غیر اهل کتاب که مجموعه ای از آداب سیاسی روابط ملت ها را تشکیل می دهد. همین آداب است که می تواند روابط فرد با اجتماع، افراد با یکدیگر و کشوری با کشور دیگر را تعمیق بخشد یا تیره و تار نماید.
علاوه بر آداب فرد با اجتماع و آداب یک جامعه با جامعه دیگر، بخشی دیگر از آداب مربوط به حوزه فردی هر کس است که این آداب نیز بخشی از شخصیت انسان را می سازد؛ مانند آداب غذا خوردن، آداب راه رفتن در میان مردم در کوچه و خیابان یا در جمع دوستان و بزرگ ترها، آداب نشستن در جمع و ... .
علاوه بر اینها – همان گونه که اشاره شد – برخی آداب در حوزه انسان با خدا و دین تعریف می شود؛ مانند آداب نماز خواندن که خود مجموعه ای از آداب را در باب هر یک از مقدمات و افعال نماز دربر می گیرد؛ مانند آداب وضو،(3) لباس و مکان نمازگزار و ذکر یا قرائت نماز، ایستادن در هنگام قرائت، آداب رکوع، آداب سجود، آداب نشستن در نماز، و آدابی که به نماز جماعت و جمعه و نماز در مسجد(4) مربوط می شود و آداب حج و آداب روزه گرفتن و آداب دعا خواندن در تنهایی و در جمع. مجموعه اینها، شکلی چند ضلعی را تشکیل خواهد داد که می تواند محور تحقیق محققان در الهیات قرار گیرد. این مقاله به آداب سخن گفتن می پردازد و محور بررسی را آداب سخن گفتن با خدا، با پیامبر، اولیای دین، پدر و مادر و دیگران از نگاه قرآن و روایات قرار می دهد.
الف. آداب سخن گفتن با خدا
نماز و دعا، سخن گفتن با خداست، همان گونه که قرائت قرآن، سخن گفتن خدا با انسان است. قرآن کریم می فرماید «لاَ تَجهَر بِصَلاَتِکَ وَلاَ تُخَافِت بِهَا وَابتَغِ بَینَ ذَلِکَ سَبِیلاً» (اسراء: 110)؛ صدایت را در نماز خیلی بلند نکن و بسیار خفیف هم سخن نگو و راهی میان آن دو انتخاب کن. در روایات، برای هر فعلی از افعال نماز آدابی ذکر شده است که بحث مستقلی می طلبد.
در دعا هم باید مؤدبانه با خدا سخن گفت. دعا را باید با حمد خدا و صلوات بر پیامبر و آلش آغاز کرد و با صلوات بر پیامبر و آلش به پایان برد. چون دعایی که ابتدا و انتهایش مستجاب باشد وسط آن هم اگر خالصانه و به صلاح بنده باشد مستجاب خواهد بود؛ چنان که این الگو در صحیفه سجادیه آموزش داده شده است. (ر.ک: صلواتی، 1381، ص 46) آنچه که به آداب اجتماعی سخن گفتن با خدا برمی گردد مباحث مربوط به نماز، دعا و مناجات با خدا در اجتماعاتی مانند مسجد الحرام، مسجدالنبی و سایر مساجد و عبادتگاه هاست که هر فرد وظیفه دارد رعایت حال دیگر طواف کنندگان، نمازگزاران و دعاکنندگان را بنماید. همچنین دعاهای وارد شده در کتب معتبر را بخواند، از خدا خیر دنیا و آخرت خود و دیگر برادران دینی را طلب کند و به مطالب دنیوی اصرار نورزد. نیز به موارد دیگری که در کتب مربوط به آداب دعا خواندن ذکر شده است عمل نماید.
ب. آداب سخن گفتن با رسول خدا(ص)